خاطرات خبر بارداری … زمانی که فهمیدم باردارم …

شما امروز صبح به آزمايشگاه رفته اید و در کمال ناباوری مطلع می شوید که جواب آزمايش مثبت است فوق‌العاده خوشحال مي‌شويد، ضربان قلب‌تان تند مي‌شود، لبخند به لب‌تان مي‌نشيند و دوست داريد اين خبر را به هر کسي که مي‌شناسيد زودتر اطلاع دهيد.
نه نه موبایل را خاموش کن ! صبر کنيد ! آرام باشيد ! خبر بارداري را به اطرافيان دادن کار بسيار مهمي است. همه خانم‌ها به يک شکل اين کار را انجام نمي‌دهند. بعضي‌ها تا خبر را مي‌گيرند به نزديکان مثل والدين يا همسرشان زنگ مي‌زنند و با شادي آن را اعلام مي‌کنند. برخي از گفتن شرم دارند، مخصوصا اگر بارداري ناخواسته باشد و برخي ديگر مدت‌ها آن را گوشه ذهن‌شان مزه‌مزه مي‌کنند تا بگويند…
آيا مي‌دانيد کي و چگونه صحيح است که خبر بارداري را به والدين، همسر، فرزندان، دوستان و آشنايان و همکاران اطلاع دهيد؟
همسر در رتبه اول قرار دارد جنيني که شما در شکم داريد، فرزند شما و همسرتان است، پس او نفر اولي است که حق دارد از اين موضوع در اسرع وقت مطلع شود.
اصلا مهم نيست که واکنش او در لحظه نخست چگونه باشد. فراموش نکنيد پدر شدن در مردها حداقل ۹ ماه طول مي‌کشد. جنين شما براي همسرتان چيزي غيرقابل لمس است و احساس مسووليتي که از زمان اطلاع از خبر بارداري شما حس مي‌کنند ممکن است در نظرشان بسيار سنگين باشد!
– چند پيشنهاد براي خبردار کردن همسر:
۱) صبح صبحانه فوق‌العاده‌اي درست کنيد، ميز را بچينيد و او را با آرامش و نوازش بيدار کنيد. مي‌توانيد جواب آزمايشات را گوشه ميز بگذاريد تا خود او آن را بخواند.
۲) در يک بعد از ظهر دلپذير کنار او بنشينيد و آلبوم عکس‌هاي خود را همراه با همسرتان ورق بزنيد. در صفحه آخر مي‌توانيد عکس سونوي خود را بچسبانيد!
۳) از در ورودي خانه تا اتاق خواب کاغذهايي بچسبانيد و روي آنها جملاتي نظير «يک خبر مهم»، «تو به زودي….»، «پدر خواهي شد» بنويسيد.
۴) يک کفش نوزاد بخريد و آن را در يک جعبه کادو کنيد، بعد روي روبان آن کارتي گذاشته و بنويسيد «يک ني‌ني کوچولو، هديه به مهربان‌ترين باباي دنيا»
۵) يک SMS به همسرتان بفرستيد و در آن بنويسيد: «تبريک ۳=۱+۱» و یا بنویسید مژده : جمع من + تو می شه سه
۶) روي شکم‌تان با ماژيک بنويسيد: «سلام بابا، من اينجام» و وقتي همسرتان به خانه بازگشت از او بخواهيد پيراهن‌تان را بالا زده و نگاهي به دل‌تان بيندازد.ديگر فرزندان در اولويت هستند ولي خيلي سريع به آنها اطلاع ندهيد!
* چگونه به کودک های دیگرمان خبر دهیم ؟
کودکان معمولا حس ششم خوبي دارند، پس نيازي نيست نگران خبردار کردن آنها باشيد. آنها به زودي خود متوجه بارداري شما مي‌شوند. اما سعي نکنيد اين موضوع را به همه اطلاع داده و آنها را در بي‌خبري نگه داريد.
بعد از خبردار کردن همسرتان آرام‌آرام موضوع را به آنها هم اطلاع دهيد و به آنها بفهمانيد که هميشه دوست‌شان خواهيد داشت.
اگر فرزندتان خيلي کوچک است و مفهوم گذر زمان را درک نکرده نيازي به اطلاع دادن نيست چون بزرگ شدن آرام‌آرام شکم شما بهترين نشانه براي او خواهد بود.در خبر دادن به والدين تا پايان ۳ ماه نخست صبر کنيد!
* چگونه به والدین و دیگران خبر دهیم ؟
بسياري از خانم‌ها تا پايان ۳ ماهه نخست بارداري خود را به اطرافيان و به ويژه والدين خود اطلاع نمي‌دهند چون در اين ۳ ماه احتمال سقط جنين بسيار زياد است. بعد از اين مدت مي‌توانيد به شکل يک مهماني شام يا يک عصرانه يا تنها با يک تلفن آنها را سورپريز کنيد.
در صورتي که والدين به شکلي غيرمنتظره با خبر بارداري شما برخورد کردند، ناراحت نشويد. دادن اين گونه خبرها سبب بروز احساساتي با عکس‌العمل‌هاي متفاوت مي‌شود. بارداري به ويژه اگر بارداري نخست باشد، سبب متحول شدن نقش والدين خواهد شد و آنها را از يک والد به مادر يا پدر بزرگ تبديل مي‌کند. بايد به آنها فرصت دهيد تا اين موضوع را هضم کنند.خبر دادن به خواهر و برادرها سخت است ولي موضوع را پنهان نکنيدبيان اينکه باردار شده‌ايد شايد به برادر يا خواهر، سخت باشد ولي نبايد اين موضوع را از آنها پنهان کنيد زيرا ممکن است از شما ناراحت و گله‌مند شوند.
آنها مي‌توانند در مدت بارداري هواخواه و مراقب شما باشند.در خبردادن به آشنايان و دوستان عجله نکنيد!خيلي از خانم‌ها به قدري از بارداري خود خوشحال مي‌شوند که دوست دارند سريعا اين خبر را با تمامي دوستان و آشنايان در ميان بگذارند اما شايد بهتر است عجله نکنند و کمي صبر داشته باشند. توصيه مي‌کنيم ابتدا ۱۲ هفته صبر کنيد و وقتي مطمئن شديد روند بارداري طبيعي و جنين سالم است، خبر را به اطرافيان بدهيد.
در صورتي که دچار سقط شويد و فقط همسر شما از بارداري شما مطلع باشد، اتفاقي نمي‌افتد اما اگر تمامي دوستان و آشنايان مطلع باشند، رساندن اين خبر بد به همه سخت خواهد بود .
براي اطلاع‌ دادن به خانواده و دوستان مي‌توانيد اين کارها را انجام دهيد:
۱) يک مهماني ترتيب دهيد و روي در ورودي بنويسيد: «مقدم مادربزرگ و پدربزرگ گرامي»
۲) کنار ميز شما هديه‌اي نمادين مثل يک جفت کفش نوزاد يا عروسک بگذاريد و زير آن عکس‌ سونوگرافي يا جواب آزمايش را قرار دهيد.
۳) يک معما يا بيست سوالي طرح کنيد که جواب آن بچه باشد!
۴) يک کارت تبريک با عکس کودک براي تمامي آشنايان بفرستيد!خبر دادن به همکاران خوب است اما الزامي نيست هيچ اجباري نداريد که به همکارانتان، بارداري خود را خبر دهيد.
وقتي مجبور شويد مرخصي بگيريد آنها خود متوجه خواهند شد اما اگر تمايل داريد، در پايان ۳ ماهه نخست مي‌توانيد اين موضوع را به رييس خود اطلاع دهيد تا او پيشاپيش براي زماني که شما در مرخصي هستيد، برنامه‌ريزي کند.

شما هم از تجربه ها و خاطره های خود بگویید …

آرشیو موضوعات " هر کسی میتونه نظر بده "

اشتراک‌گذاری
19 نظر
  1. فرناز (مامان رها) پاسخ

    من بعد از ۲ سال تلاش باردار شدم . وقتی جواب آزمایشو به دکتر آزمایشگاه نشون دادم خیلی عادی گفت بارداری!!! می خواستم بال در بیارم …. نفهمیدم چطوری رسیدم خونه …. شادترین روز زندگیم بود… وقتی برگه آزمایشو به همسرم نشون دادم گیج شده بود … پیشونی منو بوسید و تبریک گفت و بعد بغلم کرد…یادش بخیر

  2. سلام من بعد از یک حاملگی خارج رحمی مجدد باردار شدم و لحظه ایی که متوجه شدم حاملگی نرمالی دارم بسیار خوشحال شدم امیدوارم حس مادر شدن رو همه خانم ها تجربه کنن

  3. چند روز از تاریخ پریودم گذشته بود تا حالا چندین و چندبار این اتفاق افتاده بود مثل ماههای گذشته رفتم تو دستشویی و تست کردم. در کسری از ثانیه هر دو تا خط روی کیت نمایان شد! شوکه شدم. باورم نمیشد. سریع پریدم بیرون و بازم روی بسته بندی رو خوندم که شاید این با اونا فرق داره و دو تا خط نشونه منفی بودنه! دیدم نه! مثبته. دلم آروم نگرفت. رفتم بعدیش رو هم امتحان کردم! بازم مثبت بود. سومی هم همینطور! تو دلم گفتم این خارجی ها حتما فاسد شدن! رفتم سراغ همون ایرانی هایی که از قبل تو خونه داشتم. دوبار هم با اونا تست کردم. هر پنج بار جواب مثبت بود! داشتم از خوشحالی دیوانه می شدم از همون لحظه زندگیم عوض شد… خدایا شکرت

  4. من یه مامان منتظرم . اصلا دید بازدید های عید رو دوست ندارم نگاههای سنگین دیگرآن اذیتم می کنه. غصه ناباروری یه طرف و نیش و کنایه های تحقیر آمیز دیگران هم یه طرف. هنوز بچه دار نشدی؟ … آن شا الله تو سال جدید مامان بشی … کی ما رو عمه می کنی؟ … همسایه ما با ۴۰ روز نماز حضرت زهرا حاجتشو گرفت. .. آخی عزيز دلم
    شاید صلاح شما در آینه ….همشون حالمو بهم می زنن!!!

  5. من ۲۵ سالمه ۴ سال و نیمه ازدواج کردم . ۳ سال و نیم هم هست که منتظر یه هدیه از سوی خدا هستم ولی نیومده هنوز.
    تا یه سال و نیم هی رفتیم دکتر همه گفتن سالمی ولی بعد ازینکه عکس رنگی گرفتم مشخص شد یکی از لوله ها بسته است ولی خب باز هم گفتن میشه با یکی باردار شد اما باز هم نشد
    الانم تحت درمانم یه بار هم آی یو آی کردم که نتیجه نداد ظاهرا این بار باید آی وی اف بشم
    نمیدونم تا کی ادامه داره ولی دیگه دارم خسته میشم . دیگه تحمل حتی یه قرص رو هم ندارم
    حالم از هرچی داروئه به هم میخوره

  6. همسر من تک پسر خانواده ست و دختر من اولین نوه شون بود و وقتی خبر نوه دار شدنشونو شنیدن دست از پا نمی شناختن . مادر شوهرم که چشماش پر اشک شده بود و بیشتر از گذشته بهم توجه می کرد. خیلی عزیز شده بودم ! ما هم بعد ۱ سال بچه دار شدیم.

  7. من هر شب درباره این موضوع خیال پردازی می کنم که اگه باردار بشم چطوری خبرشو بدم؟! آخه منم ۶ ماهه تو اقدامم فعلاً خبری از نی نی نیست. من دلم می خواد یه نامه از نی نی تو جیب همسرم بذارم ! به امی اون روز قشنگ……..

  8. من و همسرم از دو فرهنگ متفاوت بودیم و از همان روزهای اول نامزدی فهمیدم که انتخاب اشتباهی کردم نه راه پیش داشتم نه راه پس . به مادرم اصرار کردم که این نامزدی را به هم بزنیم اما مادرم از ترس حرف مردم مخالفت کرد سال اول فقط جنگ و دعوا بود و کم کم یه فرهنگ مشترک پیدا کردیم ولی من نتوانستم رفتارهای تنفر آمیز خانواده همسرم را تحمل کنم . با آنها قطع رابطه کردم و دو فرزندم بدون اطلاع آنها به دنیا آمدند. حس خوبی ندارم از این موضوع. اما گاهی رابطه ها آنقدر تاریک و زشت است که ادامه ندادن و قطع رابطه بهترین گزینه می شود. البته همسرم گاهی آنها را به دیدار پدر و مادربزرگشان می برد اما رابطه ی گرم و صمیمی برقرار نیست. و همیشه بخشی از ذهنم را این موضوع درگیر می کند. مخصوصا زمانی که پدر و بزرگ و مادربزرگ و نوه ها و عروسها را یکجا می بینم و خودم را محروم از این نعمت می دانم. قدر لحظه های شادتون را بدونید…

  9. عجب روزهای شیرینی بود …. زندگیم از اون لحظه به بعد یه طور دیگه ای شد …….. پسر نازم به زندگی شیرین ما پا گذاشت و زندگیمونو شیرینتر کرد …..چند روزی بود که خیلی بی میل شده بودم به غذا ….نمی دونستم چرا………..از چیزهایی که همیشه عاشقش بودم نفرت داشتم و حالم بد میشد …پیاز داغ…کتلت …املت…کباب و….فقط چند روز از تاریخ پریودم گذشته بود….چون پریود نامنظمی داشتم به بارداری شک نکردم فکر کردم مریض شدم …۳ روز بعد ….یه بیبی چک و آزمایش خون و ……یه نی نی کوچولوی ناز…..

  10. یادش بخیر شوهر من عاشق بچه بود و خونوادش به خاطر ناباروری همسر سابقش اختلاف بین زن و شوهر انداخته بودن و رابطه شونو خراب کرده بودن تا جایی که به طلاقشون منجر شده بود همسرم زمانی که بامن آشنا شد تمام قضایا را برای من تعریف کرد و اهمیت بچه دار شدنمون را هم گفت هر چند برای او آنقدرها هم مهم نبود اما به خاطر خانواده اش مهم شده بود بعد از ماه عسل سعی کردم پیشگیری نداشته باشم تا هر چه زودتر همسرم را به آرامش برسونم به لطف خدا سه ماه بعد از ازدواج باردار شدم و خانواده همسرم جشن مفصلی برای ما ترتیب دادند اما تا به دنیا آمدن پسرم استرس زیادی داشتم که مبادا اتفاقی بیفتد در مورد زندگی ما که به خیر گذشت اما واقعا دخالت خانواده ها میتونه به راحتی زندگیها رو از هم بپاشونه.

  11. من بعد از ۹ سال باردار شدم.دقیقا رزیکه خبر باردار شدن جاری خود را شنیدم متوجه بارداری خودم شدم بسیار لحظه شیرینی بود

  12. جاری من دو سال بعد از من ازدواج کرده و حالا بچه داره. نگاهها خیلی سنگینه. من تصمیم گرفتم مشکل ناباروریمو مطرح کنم تا یکم سبکتر بشم. نگفتنش بار سنگینیه. اونجوری حداقل ممکنه باهام همدردی کنند. دارم کم کم افسرده میشم… دعام کنید مامانا

  13. منم مثل روشنک جون در انتظار بچه دار شدن هستم. شاید باورتون نشه اینقدر افسرده و مردم گریز شدم که دوست دارم با همسرم برم یه شهر دور و دور از همه زندگی کنم. هزینه های درمان ناباروری هم آنقدر زیاد هست که کلا بی خیال درمان شدیم.

  14. آن روز، روزی متفاوت بود؛ من مادر شده بودم! احساس می کردم به مرحله تکامل زنانگی رسیده ام. صبح روز دوشنبه ۲۸ خرداد ۹۴… نتیجه آزمایشاتم نشان داد که موجودی خدایی در درونم میهمان است.

  15. سلام. من بعد از ۲ سال با آی وی اف باردار شدم واقعا زمانی بود که ناامید شده بودم . دلم می خواست کوچولوی میکروسکوپیمو محکم بغل کنم و ببوسم . همسرم فوق العاده احساساتی شده بود و دائم خدا را شکر می کرد. واقعا کسانی که راحت باردار نمیشن شاید بیشتر قدر بچه رو بدونن. بارداری زیباترین روزهای زندگیم بود. مادر همسرم وقتی خبردار شد منو بوسید و بغل کرد . یه حس گرم مادرانه داشت.

  16. سلام دوستان از بین شما کسی هست ک قبل ازدواج پریودش نامنظم بوده باشه و چند ماه پریود نشده باشه؟من تازه عقد کردم میترسم بچه دار نشم ۱۸سالمه الان ال دی مصرف میکنم و پریودم منظمه ولی میترسم

    1. سلام نگران نباشید مشکل شما درمان دارویی دارد وشما میتوانید باردار شوید.

  17. من نزدیکه ۷ ساله که ازدواج کردم و ۴ ساله تو اقدامم بعد از ۳ سال فهمیدم مشگل از شوهریه و پارسال عمل کردو زیاد تغییریرنکرد و ما تصمیم گرفتیم درمان مونو تو یه مرکز ناباروری ادامه بدیم بعد از ۳ ماه رفت واومد ۴ روز پیش ای یو ای کردم و از خدا میخوام دلمو نشکنه چون خسته شدم انقدر بی بی چک منفی دیدم.برام دعا کنید که ۱۵ روز دیگه جوابم مثبت بشه.فعلا دلم استخاره هایی که گرفتم گرمه همشون خوب بود.

  18. سلام لطفا برای منم دعا کنین منم ی ساله منتظرنی نی ام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *