جنین در هفته ی هجدهم (حدود ۴ ماهگی) قادر به شنیدن اصوات است و نسبت به صداهای بلند، با انقباض عضلات و انجام حرکاتی، واکنش نشان می دهد. این صداها موجب افزایش ضربان قلب جنین هم می شوند.
تابش نورهای درخشان در هفته ی بیستم حاملگی(حدود ۴/۵ماهگی) نیز موجب تغییراتی در ضربان قلب و وضعیت قرار گرفتن جنین در داخل رحم می شود.
این واکنش ها نشان می دهد که عوامل طبیعی می توانند بر جنین تأثیر بگذارند و جنین آن ها را درک می کند و در برابرشان واکنش نشان می دهد. در صورت تداوم این محرک ها، احتمالاً بر وضعیت روانی و خلق و خوی جنین تأثیر می گذارند.
لازم به ذکر است که حس های چشایی و بویایی جنین نیز از حدود ماه هفتم حاملگی نسبتاً فعال هستند.
یکی از صداهایی که جنین می شنود، صدای ضربان قلب مادر است که جنین قادر است در بین صداهای دیگر آن را بشنود و تشخیص دهد و ظاهراً برای او آرامش بخش است. بررسی ها نشان داده است که نوزاد پس از تولد این صدا را به خاطر می آورد.
در آزمایشی سه گروه نوزاد را پس از تولد در معرض صداهای مختلف ضربان قلب انسان قرار دادند. برای گروه اول نوار صدای ضربان قلب با سرعت ۸۰ تپش در دقیقه (حدود سرعت ضربان طبیعی قلب مادر حامله که نوزاد در داخل رحم می شنید) و برای گروه دوم نواری با صدای ضربان قلب با سرعت ۱۲۰ تپش در دقیقه پخش شد و برای گروه سوم صدای خاصی پخش نشد. در خلال چهار روز آزمایش مشخص شد نوزادان گروه اول که صدای ضربان قلب طبیعی را می شنیدند آرامش بیش تری داشتند، کم تر گریه می کردند و افزایش وزن بیشتری داشتند. نوزادانی که صدای ضربان قلب با سرعت ۱۲۰ را می شنیدند، آن قدر آشفته و منقلب شدند که محققان مجبور شدند آزمایش را متوقف کنند. و واکنش های گروه سوم در حدفاصل دو گروه قرار داشت.
شواهد دیگری وجود دارد، حاکی از این که جنین در داخل رحم واقعاً بعضی چیزها را یاد می گیرد و بعدها به خاطر می آورد. در آزمایش جالبی، در شش هفته ی آخر حاملگی، برای تعدادی از زنان، بخش هایی از یک کتاب قصه ی کودکان را با صدای بلند خواندند. پس از زایمان، همان داستان را برای نوزادان با صدای بلند خواندند. از طرف دیگر به آن ها پستانک مخصوصی داده شده بود که توسط یک سیم به دستگاهی وصل بود و سرعت مک زدن نوزادان به پستانک را ثبت می کرد. معمولاً نوزادان وقتی به موضوعی توجه نشان می دهند، مک محکم تری به پستانک می زنند و در صورت کم توجهی مک های آن ها آرام تر و ضعیف تر می شود. هنگامی که همان داستان آشنا را- که در زمان حاملگی مادر خوانده شده بود- برای نوزادان می خواندند، آن ها عمیق تر و تندتر مک می زدند که نشانگر توجه شان بود. وقتی هم که داستان جدیدی برای شان خوانده می شد، تعداد مک ها هم کاهش پیدا می کرد. قابل توجه است که اگر داستان آشنا را همان صدای آشنای قبلی می خواند، مک ها قوی تر و در صورتی که همان داستان را صدایی غریبه می خواند، مک زدن ها به نسبت ضعیف تر می شد.