چگونه بهترین دوست فرزندمان باشیم؟

شناخت ویژگی های شخصیتی

اولین گام برای رسیدن به یک مذاکره و ارتباط درست، این است که از ویژگی های شخصیتی فرزندتان باخبر باشید و تلاش کنید تا طبق آن ویژگی ها با او رفتار کنید. برای مثال اگر شما کودکی نافرمان و لجباز دارید حتما لازم نیست که با او رئیس‌مابانه رفتار کنید بلکه شما باید با توجه به ویژگی های شخصیتی او، به دنبال روش سازنده تری باشید و شاید لازم باشد که برای رسیدن به اهدافتان با او به توافق برسید و او را هم در تصمیم‌گیری ها شریک کنید.

حفظ احترام؛ واجب تر از نان شب

هیچ وقت فراموش نکنید که برای رسیدن به یک ارتباط خوب و مفید، نیاز دارید که اندکی متفاوت از بقیه با فرزندانتان، رفتار کنید چرا که روابط میان شما و فرزندان مانند عابر خیابان نیست که مقطعی و زودگذر باشد بلکه درازمدت و طولانی است بنابراین شما به رفتاری احتیاج دارید تا بتوانید این روابط را حفظ کنید و آن را زخمی نکنید.

یکی از کارهایی که به شما در رسیدن به یک رابطه خوب و موفق کمک می کند این است که همیشه و در همه حال احترام و منزلت فرزندتان را حفظ کنید و آن را در نظر بگیرید و با این کار عزت نفس او را افزایش دهید.

کمی هم قدرت بدهید

گفته می شود که کودکان دوست دارند در خانواده نظم برقرار باشد و قوانینی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر آنها نیاز دارند بفهمند که هر رفتاری چه پیامدی خواهد داشت و بنابراین بر اساس آن پیامد، تصمیم بگیرند، هنوز هم می خواهند آن رفتار را انجام دهند یا خیر؟ ضمن آن که وجود نظم و قوانین در خانواده یکی از مسائلی است که نیاز به امنیت کودکان را برآورده می کند.

اما در عین حال همه کودکان دوست دارند تا از اندک قدرتی هم در خانواده برخوردار باشند و گاهی اوقات هم والدین به حرف آنها گوش کنند تا بتوانند کارهایی که فکر می‌کنند برایشان ارزشمند است انجام دهند ولی اگر این احساس را نکنند و والدین را انعطاف ناپذیر بیابند از آنها فاصله می گیرند و به دنبال راه هایی می گردند که هر طور شده، آنها را به خواسته هایشان برساند، حتی به قیمت زیر پا گذاشتن قوانین پدر و مادرشان.

شفاف سازی کنید

چرا نمی توانم این کار را انجام دهم؟ چرا نباید این غذا را بخورم؟ چرا نباید بیرون بروم؟ و هزاران چرای دیگری که کودکان از شما می پرسند تا بلکه شما را از تصمیمی که گرفته اید منصرف کنند. بنابراین هر وقت به کودکتان دستوری می دهید خود را برای این پرسش همیشگی وی آماده کنید و برای آن پاسخ و دلیلی روشن و قانع کننده داشته باشید.

با این کار کودکان از منطق زیربنایی تصمیمات شما آگاه می شوند و بنابراین وقتی که شما نیستید تلاش می کنند با در نظر گرفتن همان منطق، تصمیمات درست بگیرند و علاوه بر آن یاد می گیرند که چطور با مراجع قدرت کنار بیایند.اما اگر هر باری که از شما می پرسند چرا؟ با پاسخ «همین که هست»، رو به رو شوند، ممکن است در مقابل شما بایستند یا در بهترین حالت تا وقتی شما بالای سرشان ایستاده اید به حرفتان گوش کنند.

پیامدهای رفتار را مشخص کنید

وقتی شما به عنوان والدین پیامد انجام کاری را برای فرزندتان روشن و مشخص کردید در صورت انجام یک رفتار مشخص با پیامد مشخصی رو به رو می شود، آن گاه فرزندان هم از قدرت پیش بینی پیامد رفتارشان برخوردار می شوند و در نتیجه در قبال کاری که می خواهند انجام دهند، احساس مسئولیت بیشتری می کنند.

برای مثال وقتی شما به فرزندتان می گویید: «اگر قبل از ساعت ده به خانه آمدی، دفعه بعد هم می توانی خودرو را با خودت ببری» او می فهمد که اگر بعد از دوازده بیاید دیگر از خودرو خبری نخواهد بود و بنابراین اگر چنین اتفاقی بیفتد مسئولیت رفتارش را می پذیرد و دیگر با شما بر سر دادن خودرو یا ندادنش بحث نمی کند. با مشخص شدن قواعد روشن هم احساس مسئولیت را در فرزندان افزایش دهید و هم از بحث و مذاکره در آینده پیشگیری کنید.

خواسته های واقعی را بشناسید

وقتی کودکی می گوید: «این دسر را دوست دارم بخورم» یا وقتی نوجوانی می گوید: «دوست دارم تا ساعت یک بعد از نصف شب در بیرون از خانه باشم!» حتما این کارها برطرف کننده یکی از نیازهای او است. برای مثال نوجوانی که می خواهد تا ساعت یک بیرون باشد شاید می خواهد نیاز به استقلالش را نشان دهد یا کودکی که به دسر خاصی علاقه دارد شاید آن دسر ماده ای دارد که بدنش به آن احتیاج دارد.

بنابراین در هر خواسته فرزندان، نیازی وجود دارد و مهم این است که شما از آن باخبر شوید و بتوانید از راه دیگری نیازش را تأمین کنید. راهی کم خطرتر و با امنیت بیشتر.

درست برداشت کنید

گاهی اوقات والدین فکر می کنند واقعا می دانند منظور فرزندشان از این نوع رفتار چیست و فرزندان هم فکر می‌کنند که می‌دانند منظور والدینشان از اینکه به آنها می گویند: «نه!» چیست. اما در واقع آن چه که هر دو فکر می کنند، اشتباه و نادرست است.

برای مثال پدری ممکن است فکر کند که درخواست فرزندش از کمک مالی به این دلیل است که او نمی خواهد کار کند و تصمیم گرفته شیوه تنبلی را در پیش بگیرد بنابراین به او می گوید: «نه!» و فرزند هم فکر می کند علت «نه» گفتن پدر این است که به او اعتماد ندارد. در حالی که هر دو اشتباه برداشت می کنند.
برای رسیدن به این برداشت درست فقط کافی است که برداشت و ذهنیت خود را به اطلاع طرف مقابل برسانید و از او بخواهید در صورت اشتباه بودن، منظور خود را به صورت کامل بیان کند.

اشتراک‌گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *