لطفاً پدر بچه را فراموش نکنید!

احساس طردشدگي براي يكي از تازه‌والدها (معمولا پدر) بسيار عادي است. در هر شرايطي، نيازهاي نوزاد بايد برآورده شود. به همين دليل پدر و مادر هميشه به نوزاد توجه مي‌كنند، طوري كه انگار خودشان به توجه نياز ندارند؛ ولي اين‌طور نيست. شما هم اگر به تازگي صاحب فرزند شده‌ايد، ممكن است احساس فراموش‌شدگي و كمبود خواب كنيد، پس بايد به نيازهاي خودتان هم توجه كنيد و تا جايي كه مي‌توانيد، از هم حمايت كنيد. بيش‌ترين تلاش خود را به خرج دهيد تا علاقه‌تان را به ديگري ابراز كنيد.

«مريم» دوست داشت كه مادر شود. همين كه بچه‌دار شد، ‌به راحتي مسئوليت مادر بودن را پذيرفت و به راحتي وظيفه مادري را ايفا كرد. مراقبت از نوزاد برايش آسان بود و پسر نورسيده‌اش، سرحال و خوش‌اخلاق بود. از آن به بعد، مريم زمان بيش‌تري را با مادرش، كه او هم عاشق نوه‌اش بود، مي‌گذراند. همين كه شوهرش، علي، از سر كار به خانه مي‌آمد، مريم با شور و شوق، همه جزئيات كارهايي را كه بچه آن روز كرده بود، برايش تعريف مي‌كرد. آن‌ها شام را به سرعت مي‌خوردند و بعد مريم به سراغ بچه مي‌رفت، او را حمام مي‌كرد، برايش لالايي مي‌خواند و همين كه بچه به خواب مي‌رفت، سريع خودش را به رختخواب مي‌رساند تا چند ساعتي، قبل از بيدار شدن بچه براي شير شب، بخوابد.

به تازه مادر کمک کنید

اگر همسرتان تمام مدت روز را با بچه در خانه بوده، در تهيه شام به او كمك كنيد. اين كار سبب مي‌شود كه بيش‌تر با هم باشيد و همسرتان از شما قدرداني كند.

علي دوست داشت كه پدر شود، ولي پس از چند ماه چرخيدن دور و بر بچه، ‌احساس طردشدگي كرد. مريم قبلا از او مي‌پرسيد كه روز را چه‌طور گذرانده و آن‌ها درباره برخي مسائل كاري او، با هم گفت‌وگو مي‌كردند. علي مي‌دانست كه با وجود بچه، ديگر كم‌تر مي‌توانند با هم بيرون بروند، ولي نمي‌دانست كه تمام ارتباطش با مريم قطع مي‌شود.

چند ماه بعد،‌ چند مشكل ديگر هم اضافه شد. از جمله اين‌كه علي هر شب دير به خانه مي‌آمد، چون او احساس مي‌كرد اين رابطه، حتي ارزش به خانه آمدن را ندارد. جنگ و دعوا بين آن‌ها شروع شد و دعواهاي آن‌ها بسيار بدتر از قبل از تولد بچه شد. علي از احساس خود، عذاب وجدان داشت، ولي نمي‌دانست با اين احساس چه كار كند.

آن‌ها به متخصص مراجعه كردند و علي، رابطه با همسرش را طوري توصيف كرد كه انگار اصلا رابطه خوبي وجود نداشته است. مريم گفت كه نمي‌دانسته بايد چه ‌كار كند، چون بچه تمام وقت و انرژي او را مي‌گرفت و ديگر چيزي براي شوهرش باقي نمي‌مانده. متخصص به آن‌ها اطمينان داد كه تجربه‌اي كه بعد از بچه‌دار شدن كسب كرده‌اند، كاملا عادي است. او به مريم توصيه كرد وقتي علي به خانه مي‌آيد، هميشه از او بپرسد كه روزش را چه‌طور گذرانده و لازم نيست جزئيات كارهاي بچه را با شوهرش درميان بگذارد. علي با تأكيد به همسرش گفت كه بچه را دوست دارد، ولي لازم نيست به طور دقيق بداند كه بچه هر روز چه‌قدر خوابيده و چند بار پوشكش عوض شده است.

حرف مردانه

من عادت كرده‌ام كه تو را براي خودم داشته باشم. كم‌توجهي تو، مرا به هم مي‌ريزد.

حرف زنانه

توجه تو به من، مرا بيش‌تر اسير تو مي‌كند. من مسير يك‌طرفه را دوست ندارم.

اكنون مريم ديگر كاملا در خدمت پسرش نيست،‌ غروب‌ها علي به بچه‌ شير مي‌دهد و به اين ترتيب، زماني را با پسرش تنها مي‌گذراند. مريم از اين زمان براي استراحت يا مكالمه تلفني استفاده مي‌كند. مريم پيشنهاد كرد كه از مادرش بخواهد هفته‌اي يك شب به خانه آن‌ها بيايد تا آن‌ها بتوانند با هم بيرون بروند. البته او گفت كه نمي‌تواند زمان زيادي از بچه دور بماند، ولي مي‌داند كه بايد زماني را با شوهرش و بدون بچه بگذراند.

وقتي آن‌ها اين تغيير كوچك را در زندگي‌شان ايجاد كردند، متوجه تغيير بزرگي شدند. علي به عنوان پدر، بيش‌تر درگير كارهاي بچه شد و مهم‌تر اين‌كه دوباره به عنوان همسر، احساس ارزشمندي كرد.

اشتراک‌گذاری
2 نظر
  1. شوهرم بعد از اومدن دخترمون کاملاً افسرده شده بود اکثر اوقات می زد بیرون که خونه نباشه و چون من هم افسردگی بعد زایمان داشتم از این رفتارش خیلی ناراحت می شدم ولی اون موقع از افسردگی مردها بعد زایمان خبر نداشتم.

  2. تولد نی نی همه ی زندگی زن و شوهر رو عوض می کنه و بچه بهونه مشترکی میشه که زن و شوهر رو از هم دور می کنه البته اگه غفلت کنند و برنامه ای نداشته باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *