«میذارمت و میرم!»
گفتن این جمله بعد از یک روز سخت و خستهکننده که فرزندتان مدام جلوی این مغازه و آن اسباببازی فروشی میایستد و بهانه خرید میگیرد قابل درک است، چون کودک شما در شرایط مناسبی قرار ندارد در این مواقع به دليل رفتاری که بروز داده تنها احساس ناامنی و طردشدگی میکند. با به وجود آمدن احساس ناامنی بعد از آن ترس هم ممکن است سراغش بیاید، بنابراین هیچ وقت بچه را از رها کردنش نترسانید. وقتی کنار خیابان شما را معطل میکند، بگویید «یا با من بیا یا دستت رو میگیرم و با خودم میبرم.»
«چرا نمیتونی شبیه… باشی؟»
این کاملا واضح است که کوچولوی شما نمیتواند شبیه هیچکس دیگری باشد. هیچ کدام از ما نمیتوانیم. میتوانیم؟! کم ارزش کردن فرزندتان به او کمک نمیکند تا احساس بهتری داشته باشد. با مقایسه کردن کوچولویتان با یک کودک دیگر او احساس میکند در مرتبه پایینتری قرار گرفته و این راه مناسبی برای مجبور کردن او به انجام فعالیتی خاص نیست. وقتی کودک خودش را پایینتر از دیگری حس کند روحیهاش را میبازد بنابراین باید نقاط قوت و ضعف کودکتان را بپذیرید.
«تو واسه من مهمنیستی»
شما میدانید معنی این جمله چیست. اتفاقا شما اهمیت میدهید به همین دلیل است که ناراحت هستید. خب، پس چرا این را میگویید و باعث میشوید هر دوی شما احساس ناراحتی کنید؟! این نوع از ابراز بیتوجهی میتواند تبدیل به عادت شود. خب، حتما میدانید که مهمترین الگوی بچهها پدر و مادر هستند و این رفتارها را الگوبرداری میکنند.
«نمیفهمی چی میگم؟»
این واضح است که او نتوانسته منظور شما را درک کند بنابراین چرا باید وانمود کند که میفهمد؟! حتی بارها تکرار این عبارت هم کمکی به فهمیدن او نمیکند و تنها او را تحقیر کرده و شما را بیشتر عصبانی میکند. دوباره شروع کنید و این بار سعی کنید بهتر و سادهتر توضیح دهید.
«بگو ببخشید!»
در این موقع کودک شما نمیفهمد که چرا باید عذرخواهی کند. با این حال ممکن است این کار را بکند. این مهم است که عذرخواهی را به او یاد دهید اما مهمتر از آن این است که او بیاموزد چرا باید عذرخواهی کند. به این ترتیب او هم متوجه کارهای اشتباه خود میشود و هم راهحل جبران آن را میآموزد.