آموزش بازی یک قل دو قل یا بازی محلی بش داش/ بازی محبوب دهه شصتی ها!

روش بازی قدیمی یه قل دو قل یا همان بش داش ترکی!

این بازی، اهداف آموزشی نیز دارد، به خصوص در رابطه با علم ریاضی، آشنایی و درک مفهوم دسته بندی اعداد و مجموعه های پنج عضوی و جمع افزاری آنها که در دوران تحصیل مقطع پایه ی اول ، مدتها طول می کشد تا این عناوین تدریس شود و این بازی قادراست همان ها را با چند دور تکرار بیاموزد.

بازی یک قل دو قل، بازی محلی بش داش، قوانین بازی یک قل دو قل

در این بازی است که کودک می تواند، مهارت ها وقابلیت های فراوانی ، در دستها و انگشتانش ایجاد کند.

ابتدا با جفت یا تک آمدن ، آغاز کننده بازی را مشخص می کنند، به این گونه که یکی از بازیکنان سنگ ها را در مشت می گیرد تا دیگری بگوید زوج است یا فرد.

قوانین بازی یک قل دو قل

بازی قدیمی یه قل دو قل چندین مرحله دارد و بازیکن با اجرای موفق هر مرحله، به مرحله دیگر راه می یابد، ولی اگر در هر مرحله مرتکب اشتباه شود، می بازد و باید بازی را به نفر بعدی واگذار کند.

مرحله اول : پنج سنگ را به گونه ای که جدا از هم باشد روی زمین پخش می کنند، آغاز کننده بازی یکی از سنگ ها را بر می دارد و به بالا می اندازد و در فاصله زمانی پایین آمدن سنگ، یکی از سنگ های روی زمین را بر می دارد و با همان دست، سنگ بالا انداخته را که در حال سقوط است می گیرد و به همین شیوه همه سنگ ها را بر می دارد.
مرحله دوم : سنگ را به گونه ای که دو به دو قرار بگیرد، روی زمین پخش می کند؛ یکی را برمی دارد و به بالا می اندازد و سنگ ها را دوتایی از روی زمین بر می دارد.
مرحله سوم : مانند مراحل مذکور است؛ با این تفاوت که چهار سنگ روی زمین را باید در دو حرکت یک تایی و سه تایی بردارد.
مرحله چهارم : یک سنگ را به هوا می اندازد و چهار سنگ را با هم از روی زمین بر می دارد و سنگ معلق در هوا را می گیرد.
مرحله پنجم : یک سنگ را به هوا می اندازد، در حالی که چهار سنگ دیگر در مشت است انگشت سبابه را به زمین می کشد، بعد سنگ را در هوا می گیرد.
مرحله ششم : بازیکن سنگ ها را پخش می کند یکی را بر می دارد و بالا می اندازد، در فاصله بازگشت، یکی از سنگ های روی زمین را بر می دارد و سنگ هوا را می گیرد و با یک پرتاب دیگر، سنگی را که از روی زمین برمی دارد با یکی از سنگ ها عوض می کند و به همین روش، مرحله را با تعویض تمامی سنگ ها به پایان می رساند.
مرحله هفتم : در این مرحله، بازیکن بعد از ریختن سنگ ها روی زمین، دست چپ را در یک طرف آن ها به شکل عمودی بر زمین می گذارد و دیواری درست می کند.
با دست راست یکی را بعد از برداشتن به طرف بالا می اندازد و دو بار می گیرد و دراین فاصله باید یکی از سنگ ها را بردارد و آن سوی دیوار بگذارد و این حرکت را برای تمامی سنگ ها اجرا کند.

مرحله هشتم : در این مرحله، بازیکن سنگ ها را یک جا به طرف بالا می اندازد و در فاصله بازگشت آن ها، به سرعت دست ها را به هم می چسباند و با دو کف دست، سنگ ها را می گیرد.
دوباره آن ها را در همان حالت با دو دست به طرف بالا می اندازد و در این فاصله دست ها را وارونه می کند و از ناحیه انگشت سبابه به هم می چسباند و آن ها را با پشت دست هایش می گیرد.
سپس سنگ ها را به بالا پرتاب می کند و با کف دو دست می گیرد. افتادن حتی یک سنگ موجب سوختن است و هر کدام از بازیکنان که این مراحل را بدون اشتباه بگذرانند، برنده بازی معرفی می شوند.
اگر در هر مرحله بسوزند، باید بازیکن حریف بازی را ادامه بدهد.

مرحله نهم : مرحله تنبیه است و دو بازیکن رو به روی هم می نشینند؛ بازنده کف دستش را به زمین می چسباند و نفر برنده سنگ‌ها را یکی یکی با اسامی تنبیه‌ها مانند : «نوازش و برداشتن عسل از کندو» پشت دست او می چسباند.
سپس باید با یک حرکت همه سنگ ها را به سوی بالا بیندازد و با کف دست بگیرد، اگر توانست همه را بگیرد تنبیهی متوجه او نیست اما اگر سنگی روی زمین بیفتد به تعداد سنگ‌های افتاده برای او جریمه تعیین می‌کنند.
معمولا مادر بزرگ ها بسیار تو بازی یه قل دو قل ماهر بودند و همیشه برنده بازی بودند.

سرگرمی های شیرین از زبان یک دهه شصتی
یادش به خیر روزهای بهاری دهه ۶۰ ، روزهای شیرین کودکی ، وقتی با رسیدن فصل بهار ، هوا بهترین می شد کم کم سروصدای بچه ها از کوچه به گوش می رسید.

دستکش های کاموایی و چکمه های پلاستیکی را کنار می گذاشتیم و با دوچرخه هایی که نوار پیچ شده بود و لاستیک هایش هم با شبرنگ و … زیبا شده بود سر از کوچه و خیابان درمی آوردیم.

یکی دو قول جانانه حین یک قل و دو قل به هم می دادیم که رفاقتمان پابرجاست ، حین توشله بازی یاد می گرفتیم که برای رسیدن به موفقیت باید هدف را شناسایی کرد.

مرغ و خروس های هم محله ای ها با دیدن بازی «خروس جنگی» پسرها متواری می شدند. همان بازی پرتحرکی که باید دست ها را روی سینه می زدیم و روی یک پا می پریدیم و به حریف تنه می زدیم.

عمو زنجیر باف بیشتر شبیه اجرای سرود بود تا بازی.

اما بازی «گرگم و گله می برم» استرس زیادی تحمیل می کرد حتی اگر رجز می خواندیم که: «چوپون دارم نمی ذارم.»

کم کم که زندگی آپارتمان نشینی رواج پیدا کرد و خانواده ها به منظور پاستوریزه ماندن بچه ها، کمتر به آن ها اجازه می دادند توی کوچه بروند، بازی هایی مثل «پینگ پنگ خانواده»، (دو تا راکت ساده و یک توپ ابری) و … متداول شد.

کافی بود مقدار کمی کاغذ باطله به دستمان می رسید، با کاغذ اوریگامی می ساختیم ، حداقل یک نوع اوریگامی ساده که معمولا اسمش «نمکدون» بود و یک سرگرمی فکری بود.

تفنگ ، کشتی ، موشک ، راکت یا ترقه (کاغذهایی که خیلی تا می شد و با یک ضربه صدای بلندی ایجاد می کرد) کار دستی های ساده ای بود اما اگر هیچ هنری نداشتیم لااقل می توانستیم با کاغذ قیف درست کنیم و داخلش تخمه بریزیم.

ناگفته نماند سرگرم شدن ما همیشه این قدر ساده و بی خطر نبود، بعضی وقت ها پسرها پلخمون درست می کردند و با انگیزه شکار حیوانات زبان بسته می افتادند به جان شیشه های همسایه ها!

فصل بهار موقعیت خوبی بود برای پسرها تا با انواع ترفندهای ممکن موهایشان را که همیشه با ماشین های دستی پدر تراشیده می شد بلند کنند تا در تابستان حسابی بلند شده باشد.

اما گاهی اوقات به هر زحمتی بود تا خرداد قسر در می رفتیم و در اوج هیجان امتحانات ناغافل گیر آقای ناظم می افتادیم.

یک تذکر جدی به ما ابلاغ می شد و اگر تا فردا کچل نمی کردیم بعید نبود آقای ناظم خودش زحمت ایجاد یک چهارراه را روی کله مبارک ما بکشد.

یعنی به شکل علامت مثبت (+) کله ما را بزند تا به دنبال تمسخر دوست و آشنا متنبه بشویم.

این عکس شاید از نظر زیبایی‌شناختی ارزش چندانی نداشته باشد. اما برای من به لحاظ بازآفرینی خاطرات دوران کودکی آنچنان زیبا و شیرین است که در توصیف نمی‌گنجد.

ما پنج خواهر و برادر بودیم در خانه‌ای متوسط. هیچکدام‌مان برای خودمان اتاق جدا نداشتیم. محل خواب دخترها و پسرها را با دو پشه‌ بند مشترک بین سه خواهر و دو برادر جدا می‌کردیم.

برای خاله‌بازی هایمان با پشتی و چادرشب خانه می‌ساختیم. خانه‌هایی با یک دنیا سادگی. یک دنیا آرامش. یک دنیا خاطره.

منبع خبر : برگرفته از delgarm

اشتراک‌گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *