در زندگي مشترک بياعتنايي به پيمان زندگي، خودخواهيها و تنگنظريها، بيحوصلگي و بيتوجهي به سرنوشت يکديگر، اختلاف در سليقهها، فزونطلبيها، تنوعجوييها، تفاوت شخصيتي، ناتواني در مهارتهاي زندگي، نداشتن مهارتهاي ارتباطي و نبود مهارت گفتوگو، شناخت نادرست از جنس مقابل، بود يا نبود بچه، فشارهاي خانوادگي، اختلاف سليقهها، ديدگاهها، ابعاد معنوي، محدوديتهاي اجتماعي و فرهنگي، مشکلات اقتصادي، ترس و فرار از تنها ماندن، چشم و همچشمي با دوستان و فاميل، خشونت و عصبانيت، تجملگرايي و تشريفات بيش از حد، خودبزرگبيني و تحقير ديگري، دورويي، پنهانکاري، لجاجت و… از مسايلي هستند كه مسير زندگي عاشقانه را به زندگي بدون احساس و خالي از مفاهيم اوليه زناشويي تبديل ميکند و در نهايت باعث شكلگيري طلاق عاطفي ميشود. مهمترين علت بروز طلاق عاطفي نبود مهارتهاي همسرداري است.
با وجود اينکه آمار افراد تحصيلکرده در نسل جديد ما بالاست اما به همين نسبت آمار طلاق هم در اين قشر قابلتوجه است. متاسفانه خيلي از افراد نسل جديد، فقط تحصيل کردهاند، براي واردشدن به بازار کار دستوپا زدهاند و هيچ فرصتي براي کسب مهارتهاي زندگي نداشتهاند و برقراري روابط زودگذر را واسطهاي براي آموزش اين مهارتها انتخاب کردهاند. پنهانکاري نيز يکي ديگر از عوامل موثر در ايجاد طلاق عاطفي است. وقتي حتي کارهاي بسيار ساده مانند تلفن به مادر و خواهر خود را از همسرمان پنهان ميکنيم يعني ايرادي در روابط ما وجود دارد. متاسفانه گاهي زوجها مانند بچههاي کوچک لجبازي ميکنند، ميخواهند حرف خود را به کرسي بنشانند اما با گذشت زمان، يکي از طرفين ميبيند که نميتواند اين جدال را يک عمر تحمل کند و کوتاه ميآيد. وقتي از او سوالي ميشود، ميگويد: «هر جور تو بخواهي، خودت ميداني» و جملاتي مانند اين. ادامه اين روند باعث تصميمگيريهاي يکطرفه ميشود، درواقع کسي که کوتاه آمده بهتدريج حضور خود را کمرنگتر ميکند و از زندگي خارج ميشود و اين زنگ خطري است براي آغاز طلاق عاطفي. زوجهاي جواني هم كه از روابط زناشويي با يكديگر راضي نيستند خيلي راحت دچار جدايي عاطفي يا طلاق عاطفي و سپس طلاق شرعي و قانوني ميشوند. تقريبا سهچهارم طلاقها بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم به رابطه زناشويي ربط پيدا ميكند. در عرف و فرهنگ ما اين مساله در لفافه بيان ميشود و دراينباره به زوجها هيچ آموزشي داده نميشود، در نتيجه زماني که زوجي با مشکلات متعدد به مراکز مشاوره مراجعه ميکند پس از ريشهيابي مشخص ميشود ساير مشكلها نيز ناشي از همين مساله است.
درحالي كه راهكار پيشگيري از بروز طلاق عاطفي و داشتن روابط زناشويي سالم، آموزشهاي قبل از ازدواج است. مهارتهاي زندگي آموختني است. ما ضرورتا بايد شيوه برخورد با ديگران، توانايي حل مساله قدرت تصميمگيري و مانند اينها را بياموزيم.