فرزند اول تا ۴ ماه پس از تولد فرزند جديد استرس زيادي خواهد داشت. پس قبل از به دنيا آمدن اوساير عوامل استرس زاي زندگي فرزند اول را كاهش دهيد. مثلا اگر مي خواهيد اتاق يا مهدكودك او را عوض يا ساعت خواب يا غذا خوردنش را تنظيم كنيد، حتما اين اقدامات را قبل از تولد فرزند جديدانجام دهيد.
در دوران بارداري
ارتباط عاطفي خوب با فرزند:
قبل از اينكه آگاهي دادن را شروع كنيد بايد ابتدا رابطه تان را با فرزند خود عميق كنيد. يعني حداقل روزي ۱۰ دقيقه با او بازي كنيد، به حر فهايش گوش دهيد و توجه و محبت لازم را به او داشته باشيد. هنگامي كه فرزندتان درباره تولد از شما مي پرسد، مثلا بچه ها چطور دنيا ميآيند و اين بچه جديد چطوري است و چه تغييري در زندگي ما به وجود خواهد آورد؟ بايد كم كم طي چند نوبت اطلاعات جزئي به او بدهيد. هميشه حقيقت را به بچه بگوييد. دروغهايي مثل «بچه كوچك را از مغازه خريده ايم » ،« اونو از پرورشگاه انتخاب كرده ايم » يا «حاجي لك لك اين بچه رو پشت در خونمون گذاشته » ذهن بچه اول را آشفته ميكند و ممكن است اين تصور در او ايجاد شود كه چنين اتفاقاتي درمورد من هم افتاده است.
اطلاعات را در حد فهم او ارائه دهيد:
لازم نيست جزئيات را براي كودك توضيح دهيد.در اين زمينه مي توانيد از كتاب هاي جالبي كه توليدمثل گياهان و حيوانات را به تصوير كشيده اند كمك بگيريد. در حالي كه كتاب را براي فرزندتان ميخوانيد به سؤالات او هم پاسخ دهيد.
اعلام آمدن بچه كوچك به خانواده
نوپايي( ۲۴ – ۱۲ ماهه): اين كودكان هنوز درك درستي از گذشته و آينده ندارند؛ كافي است توضيح تولد فرزند جديد را از چند هفته قبل از زايمان مادر شروع كنيد.
خردسالي ( ۵- ۲ سالگي): اين كودكان هم در زمان حال زندگي مي كنند اما نسبت به محيط اطراف شان بسيار كنجكاوند و تغييرات اطرا فشان را به خوبي متوجه ميشوند. مثلا تغيير ظاهري مادر و خريد وسايل كودكانه جديد را درك مي كنند؛ بنابراين درباره اين كودكان بايد زو دتر اقدام به آگاهي دادن كنيم.
براي اين كه فرزند ارشدتان تصور نكند به او توجهي نداريد، حتما خودتان را موظف كنيد زمان مشخصي را به او اختصاص دهيد. در اين مدت با او بازي كنيد، قربان و صدقه اش برويد، درد دل كنيد، خوراكي محبوبش را برايش حاضر كنيد و او را به گردش ببريد. بهتر است اين زمان را هنگامي انتخاب كنيد كه نوزادتان خواب است و كاري براي او انجام نميدهيد يا اين كه او را به اطرافيان سپرده ايد.
فرزند ارشدتان را در زندگي و نيازهاي فرزند كوچكتر شريك كنيد. مثلا از او بپرسيد: «فكر ميكني ني ني مون الان چي ميخواد؟ »، « ميدوني چه غذايي دوست داره » ،« فكر مي كني چه كار كنيم بزرگ مي شود؟ » با اين سؤالات هم به طور تدريجي اطلاعاتي را به فرزندتان خواهيد داد، هم به او مسئوليتهايي را در قبال خواهر يا برادرش مي دهيد و به اين ترتيب احساس خوبي را نسبت به فرزند كوچكتر در او ايجاد ميكنيد. به هيچ وجه فرزند بزر گتر را خدمتكار يا مسئول كارهاي فرزند كوچك ترنكنيد؛ مثلا «ريختو پاش هاي او را جمع كن! » پدر بايد در اين دوران پيوند خود را با فرزندش عميقتر كند. مي توان از پدربزرگ و مادربزرگ، عمه، خاله و اقوامي كه كودك را دوست دارند براي جبران احساس خلا عاطفي كودك كمك گرفت.
تفاوت سني فرزندان
بهتر است به فاصله ۴- ۳ سال بچه دار شويد. كساني كه با كمترين فاصله زماني ممكن دوباره باردار مي شوند، با اين استدلال كه «يك دفعه از مسئوليت بچه هاي كوچك آسوده مي شويم » به هردو فرزندشان صدمات روحي زيادي وارد ميكنند، زيرا كودكان در يكي دو سال ابتداي زندگي نياز شديدي به توجه و مراقبت دارند. از طرفي اگر اختلاف سني آن ها بسيار زياد -مثلا بالاي ۱۰ سال- باشد، فرزند ارشد در اصل نقش والد را براي فرزند كوچك تر بازي مي كند. توجه داشته باشيد كه بچه دار شدن فقط براي افزايش جمعيت خانواده و «در پيري عصاي دست مان باشند » نيست؛ خواهر و برادر ها بايد در كنار هم تعامل اجتماعي را ياد بگيرند و از وجود يكديگر سود ببرند.
وضع حمل در بيمارستان
قبل از اينكه براي وضع حمل به بيمارستان برويد، به فرزندتان بگوييد یک روز در بيمارستان به سر ميبريد، در اين مدت چه كسي از او مراقبت ميكند و كجا از او مراقبت مي شود.
خوب است كودك براي ملاقات با مادر و فرزند جديد با پدر و اطرافيان به بيمارستان برود. اين ديدار سبب كاهش حس جدايي او از مادرش مي شود.