چگونه کودکانی “خود ساخته و با اعتماد به نفس” تربیت کنیم؟!

تشویق و تقویت اعتماد به نفس و علاقه‌ی کودکان نسبت به خود و توانایی هایشان در به دست آوردن موفقیت‌ها و دستاوردهای آن‌ها در طول زمان مؤثر است. برخی والدین معتقدند که فرزندان آن‌ها در مقایسه با دیگران شایسته‌تر و خاص‌تر هستند. تحقیقات حاکی از این است که تقویت این ویژگی‌ها ریشه در تجربه‌های اجتماعی و نحوه برخورد والدین با کودکان دارد؛ اما تعریف‌های متفاوتی از «خود دوستی» ارائه‌شده است و البته این تعریف متفاوت از «احترام به خود» است.

مطالعات، خود دوستی را این‌گونه تعریف می‌کنند: «این افراد حس می‌کنند که برتر از دیگران هستند و خود را به‌عنوان فردی موفق در ذهنشان تجسم می‌کنند که لایق نوع خاصی از برخورد هستند».

از طرفی اعتماد به نفس عبارت است از «میزان اعتقاد فرد به توانایی‌هایی که دارد».

مطالعات تجربی و شواهد نشان می‌دهد که افرادی که از اعتماد به نفس خوبی برخورد دارند در انجام کارهایی که به آن مشغول هستند موفق‌تر عمل می‌کنند.

خلاصه کلام اینکه افرادی که اعتماد به نفس خوبی دارند برآورد واقع‌گرایانه‌ای از توانایی‌ها و ناتوانایی‌هایشان دارند و از شانس بیشتری برای موفق شدن برخوردارند درحالی‌که در طرف دیگر افرادی که فکر می‌کنند بهتر از دیگران هستند همواره توقع دارند که به نتیجه مطلوب برسند درحالی‌که نسبت به دیگر افراد عملکرد ضعیف‌تری دارند.

کاملاً طبیعی است که عزیزان خود را در طول مسیر حرکتشان حمایت کنیم اما ستایش نابجای آن ها اصلاً کمک نمی‌کند. درواقع ستایش بیش‌ازحد عامل اصلی به وجود آمدن خودپرستی در کودکان است و جالب اینجاست که اثری در میزان عزت‌نفسشان ندارد. (مثل، احترام به خود و اعتماد به توانایی‌ها)

اما نقش والدین در افزایش اعتماد به نفس و کاهش نخوت در کودکان چیست؟

در ادامه ده نکته‌ای که می‌تواند در این مسیر به شما کمک کند ذکر می‌شود.

۱- اجازه بدهید شکست بخورند (ولی در کنارشان باشید)
با سخت‌ترین قسمت کار شروع کردم. چطور به آن‌ها چنین اجازه‌ای بدهیم؟

شکست خوردن و سقوط کردن آسیب می‌رساند و اینجاست که مغز ما هشدار می‌دهد که بهتر عمل کنیم. درد یک غریزه هشداردهنده است که به ما یادآوری می‌کند برای زنده ماندن باید توانمند شویم و خودمان را با محیطمان تطابق دهیم. وقتی کودکی شکست می‌خورد پدر و مادر دردی دو برابر درد او را متحمل می‌شوند اولی به این خاطر است که دردی که فرزندشان متحمل می‌شود به آن‌ها نیز مربوط است و دوم، وقتی گریه و ناراحتی فرزندشان را می‌بینند تمام تلاششان را به کار می‌گیرند تا دوباره لبخند را بر لبان کودکشان بنشانند و همه‌چیز را روبه‌راه کنند. متأسفانه، همیشه نمی‌توانیم فرزندانمان را همراهی کنیم پس بهتر است به آن‌ها بیاموزیم که چگونه بعد از زمین خوردن بلند شوند و راه درست را بیابند و سعی نکنند تقصیر را به گردن دیگران بیندازند یا تسلیم شوند.

من راه خوبی را برای آموزش دادن این موضوع به بچه‌ها می‌شناسم. این راه را از یک بازی الهام گرفته‌ام. بازی، بازی است و قرار است یک بازنده و یک برنده داشته باشد. مشاهده بازی بچه‌ها نگاه جامعی از خوبی و ها و بدی‌های این سن به من داده است. کودکی دوره رقابت و پیروزی و لذت و نافرمانی و… است و در همین دوران است که والدین می‌توانند خوب و بد را به آن‌ها بیاموزند و آن‌ها را راهنمایی و هدایت کنند.

تجربه نشان می‌دهد وقتی کسی سقوط می‌کند تنها راه ، بالا رفتن و رشد کردن است. وقتی به‌اندازه کافی با ترس‌ها و سختی‌ها دست‌وپنجه نرم کردیم، یاد می‌گیریم که بهتر، آن‌ها را مدیریت کنیم و آن زمان است که اعتماد به نفس هم عمق می‌گیرد.

۲- به آن‌ها بیاموزید که مسئول کارهایشان باشند.
اگر به آن‌ها بیاموزید که مسئول کارهایشان باشند، قدر قدرت انتخابی که دارند را بیشتر می‌دانند و حساسیت بیشتری نسبت به عواقب انتخاب‌هایشان نشان می‌دهند؛ و همچنین یاد می گیرند که زندگی چیزی است که آن‌ها می‌سازند و فقط نتیجه انتخاب‌های دیگران و جامعه نیست. درست است که همواره هستند مسائلی که از کنترل ما خارج‌اند، اما این عدم کنترل برای همه وجود دارد. برخی از افراد ثروتمند مثال خوبی برای نشان دادن این موضوع هستند زمانی که درراه خودشان قدم برمی‌داشتند و اینکه چه پاداشی به آن‌ها داده شد.

به آن‌ها بیاموزید که قدر قدرتی که دارند را بدانند. قدرت تغییر و ساختن آینده علی‌رغم وجود محیط و رقابت‌هایی که در اطراف آن‌ها در جریان است. این موضوع، آن‌ها را برای دیدن فرصت‌ها و نقاط قوت و تله‌های موجود به تکاپو وامی‌دارد. البته، این بهترین ارثیه ایست که می‌توانید برای آن‌ها به‌جا بگذارید.

۳- از آن‌ها در انجام کارهای خانه کمک بگیرید
بخش اعظمی از اعتماد به نفس مربوط به حس شایستگی است. کودکان برای این کار به فرصت نیاز دارند تا توانایی‌ها و لیاقت‌های خودشان را نشان بدهند و بهترین مکان برای این کار، خانه است. از آن‌ها در انجام کاری‌های خانه کمک بخواهید حتی زمانی که کوچک‌تر از آن هستند که در چیدن میز، مرتب کردن تخت و یا آشپزی به شما کمک کنند. به آن‌ها بفهمانید که کمک آن‌ها مؤثر و باارزش است. معمولاً پدر و مادرها نگران خرابکاری‌هایی هستند که ممکن است در جریان دخالت دادن کودکان در کارهای منزل رخ بدهد و مدام سعی می‌کنند که به آن‌ها کمک کنند؛ اما این خرابکاری‌ها در مقایسه با دستاورد و راه‌حل طولانی‌مدتی که ارائه می‌دهند بسیار کوچک و ناچیز هستند.

۴- آن‌ها را به چالش بکشید
هرگاه فرزندانتان به موفقیتی دست یافتند (خواه این موفقیت نشستن روی صندلی باشد خواه راه یافتن به تیم فوتبال) تائید صرف دستاوردشان کافی نیست. یکی از اهداف پرورشی که والدین باید مدنظر داشته باشند این است که فرزندان را به کنار زدن محدودیت‌ها و حرکت به سمت اهداف بعدی سوق دهند. مثلاً زمانی که کودکتان از پس مرتب کردن تخت خوابش برآمد حالا وقت آن رسیده که اتاقش را مرتب کند و بعد از اتاقش، آشپزخانه و همین‌طور الی‌آخر.

به‌طور مشابه اگر کودکتان در تیم فوتبال یک مدافع یا مهاجم خوب است ضمن جشن گرفتن این موفقیت او را برای به ثمر رساندن گل یا بازی بهتر تشویق کنید.

و به یاد داشته باشید افراد زیادی هستند که از فرزند شما تعریف کنند و اینکه شما او را به بهتر شدن تشویق می‌کنید می‌تواند از غره شدن او جلوگیری کند.

۵- به آن‌ها مسئولیت خاصی بسپارید
هرچند وقت یک‌بار فرزندتان را مسئول انجام کاری در خانواده قرار دهید. این کار می‌تواند تصمیم‌گیری در مورد نوع شام، فیلم و یا محل تعطیلات باشد. وقتی این مسئولیت‌ها را به آن‌ها واگذار می‌کنید به آن‌ها فرصتی برای تصمیم‌گیری می‌دهید، فرصتی نه‌تنها برای خودشان بلکه برای کل اعضای خانواده. بهتر است که این امتیاز را بین اعضای خانواده جابه‌جا کنید که افرادی که فن بیان بهتری دارند، حق وتو پیدا نکنند.

۶- آن‌ها را به دنبال کردن علایق و رؤیاهایشان تشویق کنید
همان‌طور که اشاره شد تشویق آن‌ها به دنبال کردن علایق و احساساتشان نه‌تنها راه خوبی برای افزایش مشارکت و اعتماد به نفس آن‌هاست، بلکه آن‌ها را به چیزی مشغول می‌کند. اینکه به فرزندانمان در پیدا کردن علاقه‌شان کمک کنیم نه‌تنها به آن‌ها در پرورش عشق به یادگیری کمک می‌کند بلکه به آن‌ها در جست‌وجو و پیدا کردن علاقه‌شان کمک می‌کند. بسیاری از کشف‌های بزرگ جهان اتفاقی کشف‌شده‌اند. چه کسی می‌داند فرزندان ما قرار است کدام راز بزرگ را برملا کنند؟

۷- آن‌ها را به بیان کردن خودشان تشویق کنید
به آن‌ها بیاموزید که در بحث‌ها شرکت کنند و نظرات خودشان را بیان کنند و به نظرات مخالف احترام بگذارند و به دیگران نیز اجازه بیان کردن خودشان را بدهند. شرکت در بحث‌ها و به اشتراک گذاشتن و به چالش کشیدن نظرات مختلف به کودکان می‌فهماند که بیشتر از یک نظر وجود دارد و هیچ راه شسته‌ورفته و تر تمیزی برای مسائل زندگی وجود ندارد. احترام به عقاید دیگران به آن‌ها می‌آموزد که به دیگران و علایقشان احترام بگذارند.

۸- آن‌ها را بشنوید و در درک احساساتشان به آن‌ها کمک کنید
زمانی که فرزندتان سعی دارد چیزی را با شما در میان بگذارد، به او گوش فرا دهید حتی اگر همه حرف‌هایش را متوجه نمی‌شوید. آن‌ها نیاز دارند که بدانند افکار و احساساتشان مهم است. به آن‌ها کمک کنید که احساساتشان را بفهمند و با آن‌ها کنار بیا‌یند. مثلاً زمانی که می‌پرسید «به نظر میاد از رفتن دوستت ناراحتی؟» این به آن‌ها کمک می‌کند که خشم، ناراحتی و دیگر احساست مشابه را درک کنند و به آن‌ها می‌فهماند که شما آن‌ها و احساساتشان را بدون قضاوت کردن در مورد آن‌ها پذیرفته‌اید و احساسات و افکارشان برای شما باارزش است.

همانطوریکه شما از بیان احساساتتان اعتماد به نفس می‌گیرید، آن‌ها نیز همین‌گونه اند.

۹- از دیدن نقاط ضعفشان وحشت نکنند.
هرچند وقت یک‌بار کودکتان از دیدن اینکه به‌خوبی دیگران نمی‌تواند کاری را انجام بدهد ناراحت می‌شود. ناامیدی‌شان را درک کنید و بگویید «من میدانم ناراحتی اما این را نیز میدانم که قصد داری بهتر از قبل شوی.» علاوه بر این شما می‌توانید توانایی‌های فرزندتان را به او گوش زد کنید. ترجیحاً چیزی که رقیبش در آن به‌خوبی او نیست. این به فرزندتان می‌فهماند که هریک از ما محدودیت‌ها و نقاط مثبتی داریم و لازم نیست همه‌چیزتمام باشند تا خودشان را دوست داشته باشند.

۱۰- از مقایسه دست‌بردارید چه مثبت و چه منفی
وقتی میگویید چرا به‌خوبی فلانی نیستی؟ درواقع باعث می‌شوید فرزندتان نسبت به خودش احساس بدی داشته باشد. برخی امیدوارند که خجالت، رنج کافی برای حرکت روبه‌جلو را در فرد به وجود بیاورد. به‌طور جالبی مقایسه‌های مثبتی مثل «تو بهترین فرد گروه هستی» نیز می‌تواند آسیب‌زا باشد. چراکه در این صورت فرد تصویری موفق از خودش دارد که در به وجود آمدن این تصویر، دیگر افراد گروه نقشی ندارند و زندگی کردن با این تفکر می‌تواند سخت باشد. بهتر است به شخصیت او و چیزی که هست احترام بگذارید تا اینکه او را مقابل دیگران قرار بدهید. در این صورت یاد می‌گیرند که به خودشان احترام بگذارند.

اشتراک‌گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *