“طوفان ذهنی” یکی از بهترین روشهای حل مسئله و خلق ایده!

چگونه مشکلات خود را حل کنیم؟

اگر به دنبال راه هایی برای تحریک خلاقیت ذهنی تان هستید و به راستی می خواهید احتمالات را تبدیل به واقعیت کنید، چه در کار تجارت و چه در امور شخصی و جاری زندگی، ایجاد یک طوفان ذهنی به طور منظم تنها نیاز شماست. حتی ممکن است شما نه تنها به دنبال حل مشکلی که باید حل کنید باشید بلکه به دنبال راه حل هایی برای مشکلاتی که هرگز نمی دانستید دارید خواهید گشت!

هنگامی که جلسه ی طوفان ذهنی را با همکارانتان برگزار می کنید لازم است قوانینی را برای این بازی در نظر بگیرید. در این جا پنج پیشنهاد برای شما داریم :

۱- برای انتقادات گودالی حفر کنید. طوفان ذهنی زمان انتقاد کردن و یا نه گفتن نیست. نقطه ی هدف جلسات طوفان ذهنی "تولید ایده" است نه شوت کردن آنها و دور انداختن ایده ها. هماهنگ کننده ای در گروه انتخاب کنید که شما را در رسیدن به هدف یعنی ایده پردازی یاری کند نه کسی که ایده ها را خفه می کند.

۲- به نویسنده ی ایده ها ارج نهید. مدت کوتاهی پس از شروع جلسه ی طوفان ذهنی ایده ها شروع به رشد می کنند آن هم به سرعت و هنگامی که هر فرد چندین راه حل را پیشنهاد کرد، خلاف قوانین است که بگوییم ایده ای خوب است و کار ساز ویا ایده ای کارساز نیست. این جاست که متوجه می شویم چرا یک نفر باید ایده ها را یادداشت کند. هر ایده ای بدون توجه به کارساز بودن یا نبودن باید ضبط و ثبت شود؛ یکی از راه های پیگیری ایده ها این است که به هر یک از اعضای جلسه ی طوفان ذهنی کاغذهای کوچک چسبدار و یک مداد داده شود. تا هر کس ایده ی خود را بنویسد و بر روی دیوار نصب کند. وقتی جلسه تمام می شود ایده ها را دسته بندی کرده وآنها را جایه جا می کنیم و به صورت گروهی در کنار هم قرار می گیرند. سپس ایده ها اولویت بندی شده و هر کس متوجه می شود که باید بر روی کدام مورد تمرکز بیشتری صورت گیرد.

۳- دفتر کنترل را کناری بگذارید. ایده ها تازمانی که در حد ایده هستند هیچ هزینه ای در بر ندارند. می توانید ایده تولید کنید _ خنده دار، ترسناک، عالی، مفید، احمقانه یا هوشمندانه _ در تمام طی روز. اما ایده ی برتر به سرعت روی ان سرمایه گذاری می شود اما این وظیفه ی ما در جلسه ی طوفان ذهنی نیست. بعدا می توانید روی میزان سرمایه گذاری فکر کنید اما نه در جلسه ی طوفان ذهنی.

۴- سکوت نکنید! نگذارید کسی ساکت بماند ! این واقعیت وجود دارد که هر گروهی سهمی از افراد درون گرا و برون گرا دارد. هماهنگ کننده ی جلسه ی طوفان ذهنی باید شرایطی را فراهم کند که همه ی افراد از هر گروهی بتوانند ایده ی خود را به راحتی و بدون ترس از واکنش سایرین بیان کنند. این مساله خصوصاً برای افراد ساکت تر حائز اهمیت است. اگر یک گروه افراد ساکت را در نظر نگیرد ممکن است ایده های جالب و خلاقانه ای را هم از دست بدهد.

۵- فیوز را خاموش کنید. یکی از بهترین بخش های جلسه ی طوفان ذهنی زمانی است که ایده ها به آتش کشیده می شوند و سپس ایده های نو خلق می شوند. اگر ایده ای نظر گروه را جلب کرد در آن عمیق تر فرو روید . از افراد گروه بخواهید، از آنها بپرسید، همه ی جوانب ایده ها را به صورت گروهی بسنجید. در این لحظات است که انرژی خلاقانه چند برابر می شود.

در پایان جلسه ی طوفان ذهنی ایده های جدید را مجدداً مرور کنید، اهداف را تعیین کنید و بر روی آنها متمرکز شوید. به این شکل است که راه حل هایی که به نظر ناممکن می رسیده _ پیش از جلسه ی طوفان ذهنی _ بعد از آن راحت تر پذیرفته می شود به علاوه این که همه ی افراد درشکل دهی به آن سهمی دارند و حس همکاری در بین اعضا تقویت می شود.

برای دیدن پربازدیدترین های نی نی نما لطفاً کلیک کنید…

اشتراک‌گذاری
2 نظر
  1. یکی از کلیدهای ثروتمند شدن در اختیار گرفتن شیوه‌ی خرج کردنتان است. در کتاب میلیونر اتوماتیک نویسنده دیوید باخ توضیح می‌دهد که چگونه ممکن است ندانستن عامل اسپرسو شما را از ثروتمند شدن باز دارد. ایده‌ی بزرگی که پشت عامل اسپرسو است این است که بیشتر مردم واقعا درباره‌ی اینکه چگونه پولشان را خرج می‌کنند فکر نمی‌کنند -و اگر هم فکر کنند، معمولا برای چیزهای گران قیمت است نه هزینه‌های ناچیز روزانه( مثل قهوهی اسپرسو). همین مخارج خرد و ناچیز روزانه وقتی روی هم جمع شوند مقدار هنگفتی خواهند شد. حرفم را باور نمی‌کنید؟ توضیحی که در ادامه میدهم را در نظر بگیرید….
    یک قهوه‌ی اسپرسو در روز= ۳٫۵ دلار
    روزی یک اسپرسو در طول یک ماه= ۱۰۵۰۰دلار
    روزی یک اسپرسو در طول یک سال= ۱۲۶۰۰۰دلار
    روزی یک اسپرسو در طول یک دهه= ۱۲۶۰۰۰۰دلار
    من عاشق یک فنجان قهوه صبحگاهی هستم، اما توضیحی که در بالا درباره‌ی عامل اسپرسو آمد باعث شده که من خودم قهوه‌ام را آماده کنم.
    با این حال درک می‌کنم که چرا هنوز هم ممکن استافرادی باشند که برای کنار گذاشتن قهوه اسپرسویشان یا همان یک فنجان قهوه‌ی با کیفیت خوشمزه که یکی از لذت‌های ساده‌ی زندگی است تردید داشته باشند و البته معمولا جنبه‌ی اجتماعی نوشیدن قهوه هم مطرح می‌شود. چرا که معمولا تمایل داریم دور هم جمع شویم و در کنار هم در محیطی صمیمانه گپ بزنیم و چای یا قهوه‌مان را بنوشیم. در ادامه چند هزینه‌ی روزانه‌ی کوچک را می‌بینید که ممکن است بتوانید کنار بگذارید و بیشتر پس‌انداز کنید.
    • سیگار – چرا بخاطر سلامتی خودتان هم شده سیگار را ترک نمی‌کنید؟
    • نوشیدنی – چرا آب نمی‌نوشید؟
    • آبنبات – چرا میان وعده‌ای سالم با خودتان به سر کار نمی‌برید؟
    • روزنامه – چرا اخبار را آنلاین( از طریق اینترنت) نمی‌خوانید.
    • فست فود – چرا ناهارتان را از خانه سر کار نمی‌برید؟
    • معدنی – چرا همان بطری روز قبل را از آبسردکن پر نمی‌کنید؟

    با اطلاع از عامل اسپرسو شخصا توانسته‌ام روزانه ۱۰ دلار در مخارج کوچک روزانه پس‌انداز کنم. و مهم این است که فکر نمی‌کنم اگر این چیزهای کوچک این چنینی را کنار بگذارم آنها را “فدا کرده‌ام” چرا که بهرحال چندان هم برایم مفید نیستند. اگر با خودتان می‌اندیشید که در توضیح داده شده چگونه ۳٫۵ دلار به چنین مبلغ چشمگیری رسید، حالا آن را با ۱۰ دلار حساب کنید….
    به همین سادگی میتوانید مدیریت اقتصادی بهتری بر مخارج خود داشته باشید.
    ثروتمند باشید!

  2. سال اول دانشگاه هستم، هنوز سه سال ديگه مونده تا درسم تموم بشه. اين قدر كه براي آينده و پيدا كردن كار نگرانم، فكر سربازي و دور بودن از خونه اذيتم نمي كنه. راستش وقتي به داداش بزرگم نگاه مي كنم بيشتر از آينده مي ترسم؛ آخه هنوز نتوسته يه كار درست و حسابي پيدا كنه. البته خودش راضيه. مي گه همين اندازه كه حقوق مي گيره و دستش جلوي بابا دراز نيست براي كافيه. اما من مي دونم يه چيزي عذابش مي ده. اون بيست و هشت سالشه و هنوز نتونسته ازدواج كنه. نتونسته يه ماشين بخره. حتي نتونسته يه وجب زمين بخره. نتونسته از رشته تحصيليش درست استفاده كنه. نمي دونم چطوري به همين كار قراردادي و بدون پشتوانه بسنده كرده! خيلي مي ترسم، خيلي زياد. از اين مي ترسم كه سه سال ديگه مثل داداشم، مهندس هم بشم و هنوز از بابا پول تو جيبي بگيرم. شايد هم اون موقع مثل داداش، سراغ هر كاري برم كه شرمنده بابا نشم.
    چاي رو كه مي خورم يه فكر عالي مي ياد به ذهنم. آره، فردا صبح اول وقت مي رم مغازه مهندس. مهندس يه دانشجوست كه دو سال از من بالاتره و بعضي كتابامو از اون مي گيرم. مي تونم برم توي مغازه اش و در تعميرات كامپيوتر كمكش كنم. هم تجربه عملي به دست مي يارم و هم شايد آخر ماه دستمو جلوي بابا دراز نكنم. شايد اين طوري براي آينده ام بهتر باشه. آره اين طوري بهتره. به قول قديميا هم فال هم تماشا. از الان بايد به فكر آينده ام باشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *