چگونه خود را بشناسم؟!/ اصول خودشناسی/ خود خودت باش!

"در دنیایی که تمام تلاش خود را شب و روز می‌کند تا شما را کس دیگری بکند، تلاش شما برای هیچ کس به غیر از خودتان نبودن به معنی جنگ در سخت‌ترین مبارزه است که در آن هر انسانی می‌تواند بجنگد؛ و هرگز جنگ را رها نمی‌‌کند." ای. ای. کومینگز
"بزرگ‌ترین کاشف روی زمین هرگز به اندازه‌ی کسی که به عمق قلب خود نزول می‌کند، سفر نمی‌کند." جولین گرین
چنین گفته‌هایی در مورد تلاش برای یافتن خود و انجام دادن آنچه که فرد به آن باور دارد به وسیله‌ی برقراری ارتباط با خود درونی فرد، اغلب بسیاری از ما را شگفت زده می‌کند که یافتن خودمان چه معنایی دارد و مگر ما واقعاً خودمان را گم کرده‌ایم که مجبوریم پیدا کنیم؟ برای یافتن پاسخ چنین پرسش‌هایی، به خودتان در آینه نگاهی بیندازید. آیا در انعکاس خود، فردی را می‌بینید که می‌خواستید باشید هنگامی که در حال بزرگ شدن بودید؟ آیا این روشی است که شما همیشه می‌خواستید ببینید یا عمل کنید و یا فکر بکنید؟ آیا فکر می‌کنید که فرد مقابل شما، بهترین زندگی خود را زیسته است؟ اگر پاسخ شما به همه‌ی این پرسش‌ها منفی است پس زمان آن است که با پیدا کردن خود، شروع کنید که در مورد رشد روحی و معنوی خود فکر بکنید. اگر نمی‌دانید که چگونه این کار را انجام دهید چند راهنما در زیر برای شما آورده شده است.
یافتن خود :
به خودتان وقفه‌ای بدهید :

به هر چیزی مثل کار، زندگی شخصی و تمام کارهای دنیا وقفه‌ای بدهید. به کوه، کنار دریا و یا هر جایی بروید که توسط خودتان به شما آرامش می‌دهد. عمیق فکرکنید، چرا شما گمشده به نظر می‌رسید؟ آیا آن به خاطر کار زیاد است؟ آیا آن به خاطر این است که شما زندگی‌ای را سرپرستی می‌کنید که نمی‌خواهید؟ یا به خاطر این است که شما از مردم و یا چیزهای اطراف خود راضی نیستید؟ سعی کنید پاسخ این پرسش‌ها را پیدا کنید تا علت بی‌قراری خود را مشخص کنید. این کار به شما کمک می‌کند که مناطق مشکل را در زندگی خود تشخیص دهید.
خودتان باشید :
برای یکبار هم شده به جای بودن به حالتی که دیگران از شما می‌خواهند باشید، خودتان باشید. در مورد چیزهایی فکر کنید که می‌خواستید انجام دهید اگر هیچ اجبار خانوادگی و یا مشکل مالی نداشتید. در مورد نوع رابطه‌ای که می‌خواستید در آن باشید، مکانی که دوست داشتید در آن بمانید و نوع سبک زندگی که دوست داشتید داشته باشید در شرایطی که جامعه و یا مردم اطراف خود را نداشتید که مدام از شما انتقاد بکنند، فکر بکنید. زمانی که به پاسخ سوال‌های خود رسیدید به ساختن زندگی خود بر پایه‌ی آنها شروع بکنید.
بر روی خودتان تمرکز بکنید :
بر روی خصوصیات خود و ویژگی‌های مثبت همانند برخی ویژگی‌های منفی نیز تمرکز بکنید! در مورد کلماتی فکر بکنید که شما را تعریف می‌کنند و یا کلماتی که شما می‌خواهید به عنوان آنها شناخته شوید. برخی از کلماتی که شما می‌توانید در مورد آنها فکر بکنید عبارتند از : درستکار، ماجرا جو، دوست داشتنی، رمانتیک، کمال گرا، قوی و محکم، مستقل و غیره. این کلمات را روی قطعه کاغذی بنویسید سپس از حالا چنان زندگی کنید که همه‌ی اینها را شامل شود. با انجام این کار، شما به آرامی و به تدریج فردی خواهید شد که همیشه می‌خواستید باشید!
خود کفا باشید :
به هیچ کسی وابسته نباشید و سعی کنید تمام نیازهای خود اعم از احساسی و عاطفی و همین طور اقتصادی را خودتان برآورده بکنید. برای حقیقتاً آزاد و رها بودن، فرد نیاز دارد که قوی و متکی به خود باشد. تا زمانی که شما با خودتان شاد نباشید و الزاماً به کسی نیاز نداشته باشید، عشق حقیقی را نخواهید شناخت. بنابراین برای آوردن افراد حقیقی و عشق حقیقی به زندگی خود، شما ابتدا نیاز دارید که متکی به خود باشید. شما شگفت زده خواهید شد اگر بدانید که افراد زیادی خودشان را از طریق روابط نزدیکشان یافته‌اند.
گذشته را بازتاب دهید :
گذشته، زمان و یا شرایطی را که خیلی شاد بودید به خاطر بیاورید. برای ارتباط با خودتان، در تمرینات ذهن ناخود آگاه مثل مدیتیشن، ویژوالیزیشن و خود هیپنوتیزم شرکت کنید. در مورد کاری که وقتی شاد بودید انجام می‌دادید یا کسی که در آن زمان با او بودید فکر بکنید. این کار به شما کمک خواهد کرد که کارهایی را که می‌خواستید در زندگی انجام دهید و شما را خوشحال می‌کرد و هم چنین افرادی را که از بودن با آنها احساس لذت می‌کردید مشخص بکنید. پس از این کار، همان کارهای مشابه را در زندگی خود انجام دهید و افرادی را که برای شما مهم هستند نزدیک خود بیاورید.
یک دفتر خاطرات روزانه داشته باشید :
شناختن خود و تعیین این که چه کاری می‌خواهید با زندگی خود انجام دهید در یک یا دو روز به دست نمی‌آید. کشف خود یک فرآیند دائمی است و می‌تواند ماهها و یا حتی گاهی اوقات سالها طول بکشد. بنابراین مهم است که یک گزارش نوشته شده از تمام احساسات، افکار و تفکرات خود داشته باشید که بتوانید در مرحله‌ی بعدی از آن استفاده بکنید. شروع به نوشتن خاطرات خود به صورت روزانه بکنید و در آن چیزهای کوچکی که در آن روز شما را شاد کردند یادداشت کنید. تمام احساسات و عواطف خود را در مورد زندگی، در آن بریزید؛ چه کسی می‌داند شاید روزی از طریق آن توانستید خود را پیدا بکنید.
عمل کنید :
زمانی که شما کشف کردید که چه کاری می‌خواهید با زندگی خود انجام دهید، برای تغییر و خود بهبودی اقدام به عمل بکنید. حتی اگر آن به معنی انجام کارهای کوچک مثل رقص و یا نقاشی باشد، پیش بروید و این کار را انجام دهید. اگر تغییر شغلی می‌خواهید برنامه ریزی کنید و گام بردارید تا این که به آرامی اتفاق بیفتد. اگر در یک رابطه‌ی بد گیر افتاده‌اید و قادر نیستید آن را درست کنید، رابطه را قطع کنید. ابتدا ممکن است شما کمی احساس عدم تعادل بکنید اما با گذشت زمان همه چیز رو به راه خواهد شد. و اگر چیزها به گونه‌ای نیستند که شما انتظارش را می‌کشیدید، مثبت اندیشی را تمرین کنید و از همه مهم‌تر جرأت این را داشته باشید که دوباره از اول شروع بکنید. گاهی اوقات، امنیت نیاز به فداکاری برای رضایت و خرسندی دارد.
برای شما خیلی مهم است که حقیقتاً خود را بیابید قبل از این که خیلی دیر بشود. اگر شما حالا خودتان را پیدا نکنید زندگی خود را با کسی سپری خواهید کرد که حتی او را نمی‌شناسید مثلاً خودتان. به خود زمان دهید که به درون بنگرید و پاسخ‌ها را جستجو کنید. در همین حین، با انجام دادن کارهایی که شما را خرسند و راضی می‌کنند گام‌های کوچکی به سمت پیدا کردن خود بردارید.

اشتراک‌گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *