دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه در این باره میگوید: تحقیقات نشان میدهد، آقایان در دورههای بعد از طلاق و مرگ همسرشان، چون واکنشهای هیجانی را به درستی نشان نمیدهند، دچار مشکلات خاصی مثل سکته قلبی و جسمی شدید میشوند. این موضوع در مواردی ناشی از این فرهنگ غلط است که مرد گریه نمیکند و به نوعی این تفکر القا میکند که مرد احساساتش را بروز نمیدهد.
وی میافزاید: وقتی از خانمی سوال میکنید علت طلاق چه بوده است، معمولا یک فرآیند را توضیح میدهد. حال آن که وقتی از یک مرد پرسیده میشود قضیه طلاق شما چیست، عمدتا به یک لحظه خاص اشاره میکند. به نظر میرسد حافظه خانمها نسبت به حافظه آقایان بهتر عمل میکند. این کلی نگری مردانه باعث میشود آقایان نسبت به جداییشان، درس و عبرت کمتری بگیرند و احتمال شکستشان در ازدواجهای بعدی بیشتر شود.
نتایج مطالعات نشان میدهد، فشارهای فرهنگی شامل زیرسوال رفتن قدرت مردانگی و ننگ بیماریهای روانی باعث میشود برخی مردان، اضطراب یا افسردگی خود را انکار یا پنهان کنند. در نتیجه در بسیاری موارد، افسردگی مردان درمان نشده باقی میماند.
دکتر حسین ابراهیمی مقدم میگوید: به طور کلی افسردگی میان زنان بیش از مردان دیده میشود، اما بعد از طلاق، افسردگی رایجترین بحران در بین آقایان است؛ چون مردان از ابراز احساسات خودداری و کمتر به مشاور و روانشناس مراجعه میکنند، در نتیجه در برابر آسیبهای بیشتری قرار میگیرند. خیلی اوقات هم وابستگیهایشان جنبه شیءگرایانه پیدا میکند، مثلا دیدن وسایل قبلی منزل میتواند احساسات متعارضی در آنها ایجاد کند.
درونریزی مردانه و آسیبهای روانی
نکته دیگر که باعث میشود مردان در برابر آسیبهای ناشی از طلاق قرار گیرند، تفاوت نوع شبکه ارتباط اجتماعی و دوستی مردان با زنان است. این استاد دانشگاه میگوید: معمولا مردان با دوستانشان درددل نمیکنند و به نوعی میتوان گفت مسائل فکری در درونشان جمع و به مشکلاتی منجر میشود، ولی خانمها با بهره گرفتن از مشاوره، بهتر میتوانند با جدایی کنار بیایند. همچنین نگاه جامعه به زن و مرد مطلقه مثبت نیست و به دلیل فشارهای ناشی از اطرافیان، فرد پس از جدایی از لحاظ روانی نیز دچار مسائلی میشود.
مردان نمیتوانند تنها زندگی کنند
وی در پاسخ به این سوال که آیا مردان طلاق تمایلی به ازدواج ندارند، میگوید: واقعیتها نشان میدهد، مردها اگر همسرشان فوت کند یا طلاق بگیرند، نمیتوانند تنها زندگی کنند. تنها زندگی کردن برای مردان تاثیرات روانی منفی دارد و باعث بروز اختلالات روانی میشود، بخصوص این امر در مورد مردانی که سابقه و تجربه زندگی متاهلی داشتهاند، سختتر است.
اشتباهات مردانه پس از طلاق
طلاق در جوامع امروز به مشکلی اساسی تبدیل شده است. برای حل این مشکل سه دسته پیشگیری پیشنهاد میشود. پیشگیریهای اولیه به قبل از ازدواج مربوط است و شامل مشاوره و مراجعه به روانشناس میشود. پیشگیریهای ثانویه در حین مشکل به کمک میآیند؛ یعنی به زوجینی که دچار اختلافات شدید زناشویی شدهاند و در آستانه طلاقاند، مشاوره داده میشود تا بتوانند مشکل خود را حل کنند. پیشگیری در سومین سطح خود به جلوگیری از اتفاقات ناخوشایند بعد از وقوع حادثه میپردازد.
محمدحسین اطهاری، کارشناس ارشد روانشناسی با اشاره به این موارد میگوید: بسیاری از مردان، کنارهگیری از اجتماع را به عنوان یکی از راههای پس از طلاق انتخاب میکنند. بسیار راحت خواهد بود بعد از طلاق افراد، گوشهگیری را برگزینند و سر در جیب خویش فرو برند، اما این کار یکی از اشتباهات بزرگ بعد از طلاق است، چراکه فرد دچار افسردگی و یاس میشود. نتایج تحقیقات نشان میدهد در بیشتر موارد این گونه افراد به دام اعتیاد میافتند. بهتر است بعد از طلاق، فرد ارتباط با اقوام را گسترش دهد، به دوستان قدیمی تلفن کند یا به یک تیم ورزشی ملحق شود.
گیر کردن در نفرت
وی ادامه میدهد: یکی دیگر از اشتباهات رایج مردان پس از طلاق، گیر کردن در نفرت است. ادامه خصومت با همسر سابق بخصوص اگر قرار باشد کودکان هم درگیر این خصومت شوند، کار درستی نیست و یک خانواده گسیخته بعد از طلاق از آسیبهای روانی رنج خواهند برد. برای این که خصومت کمرنگ شود، بهتر است آقایان در کلاس مدیریت خشم شرکت کنند. تحقیقات نشان میدهد این کلاسها معمولا میتواند هم به والدین و هم به کودکان کمک کند تا احساس بهتری داشته باشند.
خواستگاری زودهنگام ممنوع
خیلی از مردان قبل از این که اثرات رابطه قبلی از بین برود در یک رابطه عاشقانه جدید میافتند که به ازدواج منجر میشود. این کارشناس ارشد روانشناسی میگوید: این رابطه جدید میتواند عللی از قبیل احساس تنهایی، آسیبپذیری و غمگینی داشته باشد و به نوعی در کنار کسی بودن، احساس بهتری در آنان ایجاد میکند، اما این گونه رابطهها دیری نمیپاید که از بین میرود. توصیه روانشناسان این است که برای خواستگاری، حداقل دو سال از ازدواج قبلی گذشته باشد.
به طور کلی، زوجین هر دو پیامدهای منفی بعد از طلاق را تجربه میکنند. آنچه اهمیت دارد، این که نباید در مورد طلاق، قبح قضیه از بین برود و مدام یکدیگر را به این امر تهدید کنند. در مورد مشکلات باید بیشتر گفتوگو کرد و به عنوان آخرین راهکار به طلاق اندیشید.