* وقتی برای بچهها قصه میگوییم، باید فن بیانمان را قدری تقویت کنیم. برای رعایت این جنبه، باید دقت کنیم که داستان، نه محاورهای بیان شود و نه خشک و خشن تا عنصر جذابیت، در آن رعایت شود.
* بچه را با قصه همراه کنید تا کودک، داستان را درک کند و ارتباط عاطفی میان او و داستان، ایجاد و مفهوم قصه نیز منتقل شود.
* در قصهگویی، از ابزارها غفلت نکنید. گاهی، یک عروسک، جریان قصهگویی را برای فرزند شما، بهکلی تغییر میدهد. استفاده از ابزارها، برای بچههای کوچک که توان خواندن و نوشتن ندارند، موجب میشود تصویرسازی ذهنی آنها تقویت شود.
* در زمان قصهگویی، فقط گوینده نباشید؛ بلکه تلاش کنید میان داستان و کودک، ارتباط برقرار کنید. از او کمک بگیرید و بکوشید او، کاملا خودش را درگیر قصه بداند.
* قصه را طوری بیان کنید که مخاطب را تا پایان قصه همراه کند و گره فکری برای او هم ایجاد شود تا به هدف قصه برسید.
* اگر داستان، مفاهیم سختی دارد، شما آن را کالبدشکافی کنید.
* به یاد داشته باشید که قصه، برای بیدار کردن بچههاست، نه خواباندن آنها.
* متناسب با سن بچههایی که قرار است برای آنها قصه گفته بشود، قصه را انتخاب کنید؛ قصههای شیوا و روان.
* بچهها، در دوران قبل از دبستان، خیلی پرهیجان هستند و نشاط زیادی نیاز دارند و نوع ارتباط قصهگو با مخاطب، موجب میشود تاثیر قصه افزایش یابد.
* روخوانی از روی کتاب، برای بچهها هم قواعد خاص خودش را دارد:
– وقتی کتاب را به دست می گیرید، سعی کنید در تمام فراز و فرود قصه، لحنتان تغییر کند.
– با عبارات و جملات کتاب بازی کنید تا فرزندتان، درگیر داستان شود، در فضای داستان قرار بگیرد و قصه را بهتر درک کند.
– اجازه بدهید بچهها در زمان خواندن کتاب، همراه شما، خطوط را دنبال کنند، تصاویر را ببینند و داستان را بشنوند تا حسهای بیشتری را با داستان، درگیر کنید.