استیو سیبولد، میلیاردر خودساختهای که برای تالیف کتاب خود به نام "ثروتمندان چگونه فکر میکنند” با بیش از ۱۲۰۰ نفر از میلیاردرها و ثروتمندترین آدمهای دنیا مصاحبه کردهاست، مینویسد، "اگر باورها، فلسفه و استراتژیهای ثروتمندان را دنبال میکنید و به کار میگیرید، به احتمال زیاد ثروتمند خواهیدشد.”
مشکل اینجا است که اغلب آدمها از جمله سیبولد جوان، این کار را نمیکنند.
او مینویسد، ” من ۲۵ سال اول زندگیام را مانند تودهی مردم با فکر کردن دربارهی پول سپری کردم، و بیپول ماندم! زمانی که طرز فکرم را تغییر دادم، پول در زندگیام جاری شد.
چه کسی میداند که آیا کسب ثروت واقعا اینقدر آسان است یا نه – ولی آنچه مسلم است این است که موجب زحمت نمیشود، درست است؟
۷ حقیقت را که میلیاردرها و ثروتمندان دربارهی پول میپذیرند، گردآوری کردهایم برای اینکه کمکتان کنیم طرز فکرتان را تغییر دهید:
۱. پول میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند.
ثروتمندترین آدمها پول را ابزاری میبینند که چیزهای خوب – آزادی، فرصت، امکان و فراوانی- را فراهم میکند و بدون ترس اعتراف میکنند که به لحاظ منطقی میتواند اغلب مشکلات را حل کند.
سیبولد مینویسد” آدمهای بزرگ میدانند که پول ابزاری حیاتی است که انتخاب و فرصت را در اختیار ما میگذارد. آنها همچنین میدانند که اگر بدون پول خوشبخت نباشید، با پول نیز خوشبخت نخواهید بود. اما در حالی که پول ارتباط کمی با خوشبختی دارد، یکی از مهمترین ابزارها در بازی زندگی است.”
” در عین حال، یک آدم معمولی غالبا پول را مانند یک دشمن میبیند.”
او مینویسد، ” اغلب آدمها رابطهای خصمانه با پول دارند و آن را کارآمد نمیدانند.” اما "اگر میخواهید جذب پول را شروع کنید، دیگر آن را به عنوان دشمن خود نبینید و آن را به عنوان یکی از بزرگترین متحدان خود فرض کنید.”
۲. پولدار شدن ارتباط چندانی با سطح تحصیلات شما ندارد.
سیبولد مینویسد، "میلیاردرها خودساخته میدانند پولدار شدن ارتباط چندانی با هوش و کارهایی که نیازمند تمرکز و مقاومت هستند، ندارد.”
او میگوید برای ساختن فرصتها لزوما نباید باهوشتر باشیم: "بلکه باید بدانیم چه میخواهیم و به دقت برای بهدست آوردن آن تمرکز کنیم، مهم نیست چهقدر طول بکشد یا چهقدر باید تلاش کنید. ساده است، اما آسان نیست! ”
در حقیقت، بسیاری از آدمهای بسیار ثروتمند و موفق دانشگاه را رها کردهاند. درست است که ثروتمندان لزوما به افزایش دادن ثروت از طریق تحصیلات رسمی اعتقادی ندارند، آنها قدرت دانش را مدتها پس از آن که مدرسه و دانشگاه را تمام میکنند، ارج مینهند و دائما در حال خودآموزی هستند.
سیبولد مینویسد، "وقتی به منزل یک آدم ثروتمند قدم میگذارید، نخستین چیزی که میبینید یک کتابخانه پر از کتاب است. آنها از این کتابها بهره میبرند برای اینکه یاد بگیرند چگونه موفقتر باشند.”
۳. اگر کاری را که دوست دارید انجام دهید، پول نیز به دنبالاش خواهد آمد.
میلیاردرها و موفقترین آدمها به دنبال عشق و علاقهشان میروند.
سیبولد میگوید، "تودهی مردم دربارهی این فکر میکنند که در قبال انجام فلان کار چهقدر پول کسب خواهند کرد، در حالی که ثروتمندان آنچه را که عاشق انجام دادناش هستند را تشخیص میدهند و سپس به دنبال راهی برای پولسازی میگردند تا بتوانند آن را انجام بدهند.”
اگر کاری را انجام میدهید که عاشقاش هستید، دیگر خصیصههایی که برای موفق شدن لازم هستند، آسانتر تکوین خواهند یافت. او اینطور استدلال میکند که:
به جای اینکه برای پیدا کردن کاری که بیشترین سود بالقوه را دارد نقشه بکشید، روی کاری تمرکز کنید که بیشترین احتمال موفقیت را دارد. زمانی که آن را پیدا کردید، تمام قلب و روح خود را برایش بگذارید تا به یکی از شایستهترین آدمها در رشتهتان تبدیل شوید. پاداشتان ثروتی عظیم خواهدبود.
۴. برای پول ساختن حتما نباید پول داشته باشید.
سیبولد مینویسد:
این کلیشهی طبقهی متوسط که برای پول ساختن باید پول داشته باشیم، در بهترین حالت محدودکننده است و در بدترین حالت ویرانگر! حقیقت این است که برای پولسازی باید ایدههای فوقالعادهای برای حل مشکلات داشته باشید… ایدههای خلاقانه منبعی کمیاب هستند، اما اغلب آدمها چنان روی این امر که پول از کجا میآید متمرکز هستند که ایدههای خود را نادیده میگیرند.
میلیاردرها و ثروتمندترین آدمها ابتدا با ایدههای نوآورانه وارد میدان میشوند- بنابراین، بدون واهمه از جیب دیگران برای آیندهی خود تامین بودجه میکنند.
سیبولد میگوید: "ثروتمندان میدانند پول همیشه در دسترس است زیرا آدمهای پولدار همیشه به دنبال سرمایهگذاریهای بزرگ و عاملان برتر برای سودآور کردن آن سرمایهها هستند.”
۵. پول، بدون زحمت دردامان شما نمیافتد- شما باید به دنبال آن بروید
سیبولد اشاره میکند، "قرار نیست که شما توسط یک نیروی خارجی کشف بشوید، نجات داده شوید، یا پولدار شوید. اگر پول زیادی میخواهید، کشتی خودتان را بسازید. کسی برای نجات شما نخواهد آمد.”
در حالی که طبقهی متوسط تمایل دارد که صبور باشد و مترصد یک فرصت خوب بماند، ثروتمندان اهداف خاص خود را برای ثروتمند شدن تعریف میکنند و برنامهای واقعی برای رسیدن به آنها ترتیب میدهند.
میلیاردرها و ثروتمندان نه تنها به طور فعالانهای اهداف مالی جاه طلبانهشان را تا زمان موفقیت دنبال میکنند، بلکه توقع دارند که پول بسازند.
سیبولد مینویسد:
میلیاردها یا آدمهای ثروتمند میپرسند، "چرا من نتوانم؟ من به اندازهی بقیهی آدمها خوب هستم، و استحقاق پولدار شدن را دارم. اگر با حل کردن مشکلات به دیگران خدمت کنم، چرا نباید فرصتی را به عنوان یک پاداش دریافت کنم؟” و از آنجایی که چنین باوری دارند، رفتارشان آنها را به سمت برآورده شدن رویاهایشان هدایت میکند.
۶. سریعترین راه برای کسب ثروت خود-اشتغالی است.
آدمهای معمولی ترجیح میدهند پولی را به صورت زمانمند دریافت کنند-طبق یک نرخ ثابت یا ساعتی- در حالی که آدمهای پولدار کسب پول را بر اساس نتایجی که حاصل کردهاند، برمیگزینند. علاوه بر این آدمهای پولدار معمولا کار خودشان را دارند و مبلغ چک پرداختیشان را خودشان تعیین میکنند.
سیبولد مینویسد، "موضوع این نیست که از میان کسانی که هر روز ساعت ورود و خروج میزنند، هیچکس موفقیتی در سطح جهانی نداشتهاست، بلکه برای غالب افراد این کندترین مسیر به سمت رفاه است و به عنوان امنترین راه ترویج میشود. بزرگترین آدمها میدانند خود اشتغالی کوتاهترین جاده برای رسیدن به ثروت است.”
در حالی که آدمهایی که موفقیتی در سطح جهانی دارند به راه انداختن کسبوکارهای مختلف و ساختن فرصت ادامه میدهند، آدمهای معمولی با یک چک پرداختی ثابت راضی هستند و فرصت کسب ثروتی عظیم را از دست میدهند.
سیبولد میگوید، "تودهی مردم غالبا با ماندن در شغلی که حقوقی متوسط دارد و سالانه بر میزان آن افزوده میشود، برای خود یک زندگی به لحاظ مالی متوسط را تضمین میکنند.”
۷. پولدار شدن یک چیز درونی است.
همه میتوانند ثروتمند شوند، سیبولد تاکید میکند: "پولدار شدن با شیوهی تفکر شما و اینکه دربارهی پولسازی چه باوری دارید، شروع میشود…همیشه یک راز وجود داشتهاست: فکر کردن! ”
برای اینکه مثل یک آدم ثروتمند فکر کنید، ار کجا شروع میکنید؟ سیبولد میگوید زندگی آنها را مطالعه کنید.
او تاکید میکند، در مرحلهی بعد "دیگر به خودتان نگویید که پولدار شدن خارج از کنترلتان است. حقیقت این است که پولسازی یک چیز درونی است.”
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد.او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار بسیار سختی بود .تنها پسرش که می توانیت به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت ، من برای کار مزرعه خیلی پیر شدم اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل میشد من می دانم که اگر تو این جا بودی مزرعه را بای من شخم می زدی دوستدار تو پدرت
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
پدر به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن ، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام ۴ صبح فردا ۱۲ نفر از ماموران fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند ، و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
پیرمرد بهت زده نامه ای دیگر به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند
پسرش پاسخ داد : پدر برو وسیب زمین هایت را بکار ، این بهتربین کاری بود که از این جا می توانستم برایت انجام بدهم . در دنیا هیچ مانعی وجود ندارد اگر شمااز اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید مانع ذهن است نه این که شما یا دیگری کجا هستید.