فرهنگ نام های اصیل ایرانی
روی حروف مورد نظر کلیک کنید:
ن
نائب ( Nā-'eb ) جانشين ، قائم مقام ، مهتر
نائر ( Nā-'er ) روشن ، درخشان
نائره ( Nā-'ere ) آتش و شعله
نائل ( Nā-'el ) يابنده ، رسيده ، رسنده
نائله ( Nā-'ele ) زن بخشنده ، نام يكي از بت هاي قريش
نائم ( Nāem ) خوابیده ، آرام گرفته
نائمَه ( Nāema ) خوابیده ، آرام گرفته
ناب ( Nāb ) خالص ، بي غش
ناباك ( Nābāk ) بي باك ، بي پروا ، دلير ، جسور
ناتل ( Nātel ) از آبادي هاي ميان آمل و ديلمان
ناجي ( Nāji ) نجات دهنده ، خلاص شونده ، رستگار
ناجيه ( Nājiye ) مؤنث ناجي ، نجات دهنده ، زن نجات دهنده
نادر ( Nāder ) كمياب ، يكتا ، بي نظير ، بي مانند
نادره ( Nādere ) زن كمياب و بي نظير
نادعلي ( Nāde-ali ) نام دعايي است ، مداح علي (ع)
نادم ( Nādem ) پشيمان ، شرمنده ، متأسف
نادي ( Nādi ) انجمن ، عشيره ، ندا كننده
ناردان ( Nārdān ) دانه ی انار ترش
نارگل ( Nār-gol ) گل انار ، شكوفه درخت انار
نارنج ( Nārenj ) درختي از تيره مركبات
نارون ( Nār-van ) درختي بزرگ و پر شاخ و برگ و چتري ،درخت انار
ناري ( Nāri ) جامه پوشيدني ، آتشي
نارين ( Nārin ) نرم و لطيف ، تابان ، ظريف ، به تركي يعني كوچك
ناز ( Nāz ) كرشمه ، فخر ، عشوه گري ، نوعي گل
نازآفرين ( Nāz-āfarin ) پديد آورنده خوشي و خرمي ، محبوبي كه بسيار ناز كند
نازان ( Nāzān ) ناز كننده ، بالنده
نازبانو ( Nāz-bānoo ) بانوي بزرگ منش ، بانوي لطيف و طناز ،بانوي عشوه گر
نازبهر ( Nāz-behr ) آن كه بهره اي از ناز دارد
نازبو ( Nāz-boo ) ريحان
نازپرور ( Nāz-parvar ) پرورده ناز ، پرورش يافته در ناز و نعمت
نازپرورد ( Nāz-parvard ) پرورش يافته در ناز و نعمت
نازپري ( Nāz-pari ) نام دختر پادشاه خوارزم كه همسر بهرام گور شد
نازتاب ( Nāz-tāb ) استمرار در ناز و عشوه گري
نازجهان ( Nāz-jahān ) جهان به اونازنده
نازچهر ( Nāz-chehr ) داراي چهره لطيف و زيبا
نازخاتون ( Nāz-khātoon ) دختر امیر كردستان بود و ضياع و عقار فراوانداشت ، نازبانو
نازدانه ( Nāz-dāne ) دُردانه ، بچه محبوب پدر و مادر
نازدخت ( Nāz-dokht ) دختري كه ناز دارد ، دختر لطيف
نازرخ ( Nāz-rokh ) داراي چهره ی لطيف
نازش ( Nāzesh ) كرشمه كردن ، ناز كردن
نازفر ( Nāz-far ) بزرگ منش و باشكوه
نازك ( Nāzok ) باريك ، نغز و شكننده
نازگل ( Naz-gol ) گل لطيف و زيبا
نازگيس ( Nāz-gis ) افتخار جهان
نازلي ( Nazli ) نازدار ، طناز، يكي از شهرهاي تركيه
نازنوش ( Nāz-noosh ) داراي ناز هميشگي ، ناز لطيف و پسنديده
نازنين ( Nāzanin ) محبوب ، دوست داشتني ، كسي كه نازش خريدار دارد
نازوله ( Nāzoole ) شاخه خشك و باريك درختان
نازي ( Nāzi ) منسوب به ناز ، اهل ناز ، پُـرناز
نازيار ( Nāz-yar ) داراي ناز و كرشمه
نازيك ( Nāzik ) جميله
نازيلا ( Nāzilā ) دختر طناز وبا ناز
نازين ( Nāzin ) نازدار
نازينه ( Nāzine ) نازي ، اهل ناز
ناسخ ( Nāsekh ) آن كه مي نويسد و نسخه برمي دارد
ناسِک ( Nāsek ) عابد ، پارسا
ناشئه ( Nāshea ) نوجوان ، تازه به وجود آمده
ناشِط ( Nāshet ) زنده دل ، بهنشاط آمده
ناشطه ( Nāsheta ) زنده دل ، بهنشاط آمده
ناصِب ( Nāseb ) نصب کننده ، خسته، کسی که با جدیت راه می رود
ناصح ( Nāseh ) دلسوز ، خير خواه ، پند دهنده
ناصح الدين ( Nāseh-od-din ) دلسوز دين و آيين
ناصِحَه ( Nāseha ) دلسوز ، پنددهنده
ناصر ( Nāser ) ياريگر ، ياور ، مددكار ، فريادرس
ناصرالدين ( Nāser-od-din ) ياور دين
ناصره ( Nāsere ) مؤنث ناصر ، ياري كننده
ناصف ( Nāsef ) نصف كننده ، به دو نيمه كننده
ناصفه ( Nāsefe ) راه گذر آب ، مجراي آب
ناضر ( Nāzer ) درخشنده ، زیبا ، تر و تازه
ناضِرَه ( Nāzera ) زیبا ، نرم
ناطق ( Nātegh ) سخنگو، متكلم ، گوينده ، خطيب ، سخنران
ناظر ( Nāzer ) تماشاگر، مباشر، نظر كننده
ناظره ( Nāzera ) نگاه کننده ، چشم
ناظم ( Nāzem ) نظم دهند ، شاعر، آراينده
ناعِم ( Nāem ) در ناز و نعمت ،سرسبز و خرم
ناعمه ( Nāema ) در ناز و نعمت ،لطیف و نازک
نافع ( Nāfe` ) سود دهنده ، سودمند ، يك از نام هاي خداي تعالي
نافله ( Nāfela ) عبادت ، بخشش ،عبادت مستحب
ناقد ( Nāghed ) تغيير دهنده ميان سره و ناسره ، صراف
ناقوس ( Nāghoos ) بانك ، صدا
نام ( تلفظ ) معني
نام آور ( Nāmāvar ) نامور ، مشهور ، معروف
نامجو ( Nām-joo ) شهرت طلب ، شجاع ، دلير، جوياي نام ،جاه طلب
نامدار ( Nām-dār ) صاحب نام ، سرافراز، نيكنام
نامك ( Nāmak ) نامه ، كتاب ، نام كوچك
نامور ( Nām-vār ) مشهور، كسي كه به دليري يا دانش يا نيكي شهرت يافته ، معروف ، نامي
نامور ( Nām-var ) ابر ، سحاب
نامي ( Nāmi ) مطلوب ، مشهور
ناهِبَه ( Nāheba ) بخشش کننده
ناهيد ( Nāhid ) پاك و بي آلايش ، سياره زهره ، دخترنيكلوس پادشاه روم
ناهيده ( Nāhide ) دختر رسيده و بالغ
ناهی ( Nāhi ) نهی کننده، منع کننده
ناياب ( Nāyāb ) كمياب ، نادر
نايب ( Nāyeb ) وكيل ، جانشين ، خليفه
نايبه ( Nāyebe ) سختي ، مصيبت
نبات ( Nabāt ) گياه ، رُستني ، تند
نبي ( Nabi ) رسول ، پيغمبر ، فرستاده ، بلند قدر
نبيه ( Nabiy-ye ) آگاه ، دانشمند
نجات ( Nejāt ) رهايي ، رستگاري ، خلاص
نجف ( Najaf ) جاي بلند و مرتفع ، از شهرهاي عراق
نجلا ( Najlā ) زن سياه چشم
نجم ( Najm ) ستاره ، كوكب ، خوشه پروين ، ثريا ،سوره پنجاه و سوم از قرآن كريم ، اختر
نجم آرا ( Najmārā ) آرانيده ، ستاره ، كوكب ، مرواريدخوشاب
نجم الدين ( Najm-od-din ) ستاره دين و آيين
نجمه ( Najme ) ستاره ، اختر، كوكب
نجمی ( Najmi ) منسوب به ستاره
نجوا ( Najvā ) آهسته و آرام سخن گفتن
نجيب ( Najib ) اصيل ، پارسا ، عفيف ، كريم ، جوانمرد
نجيب الدين ( Najib-od-din ) پارسا دين ، اصيل و شريف در دين
نجيبه ( Najibe ) آوازدادن ، بانگ ، صدا ، دعا ، آواز دادن
نِحلَه ( Nehla ) بخشش
نخجوان ( Nakh-javān ) شهري در شمال آذربايجان
ندا ( Nedā ) آواز ، بانگ ، صدا ، دعا ، آواز دادن
نديم ( Nadim ) مصاحب ، همدم ، همنشين ، هم سخن
نديمه ( Nadime ) مصاحب ، زن همنشين ، بزرگان
نذير ( Nazir ) بيم ، ترس ، ترساننده
نذيره ( Nazire ) زن بيم دهنده
نرجس ( Narjes ) گل نرگس ، نام مادر حضرت قائم ، گل زيبا و خوشبو
نرسي ( Nersi ) سروش ، فرشته حامي وحي ، جلوه مرد ،نام پسر بهرام
نرگس ( Narges ) گياهي با گل هاي زرد خوشبو ، كنايه از چشم معشوق
نرمان ( Narmān ) اميدوار، اميدبخش
نرمين ( Narmin ) نرم ، لطيف ، ملايم
نريمان ( Nari-mān ) پهلوان ، نام جد رستم ، دلير ، مردسرشت
نزاكت ( Nezākat ) ادب ، حرمت
نزهت ( Nez-hat ) خوشحالي ، خرمي ، تفرج
نزيه ( Nazih ) پاك و پاكيزه ، پاك دامن ، جاي زيبا
نژاد ( Nezhād ) اصل و نسب
نژنگ ( Nazhang ) دام ، تله
نساء ( Nesā' ) زنان ، سوره چهارم از قرآن كريم
نسترن ( Nastaran ) گلي خوشبو به رنگ سرخ و سفيد
نستود ( Nastood ) از سرداران خسرو پرويز
نستور ( Nastoor ) نام پسر خسرو از شيرين
نستوه ( Nastooh ) خستگي ناپذير ، مقاوم
نسرين ( Nasrin ) گلي خوشبو و سفيد رنگ
نسرين چهر ( Nasrin-chehr ) کسی که صورتي چون گل سرخ دارد
نِسوَه ( Nesva ) زن
نسيبه ( Nasibe ) از زنان شجاع عرب
نسيم ( Nasim ) باد خوش ، باد خنك ، باد ملايم و مفرح
نشأَت ( Nash-at ) تازه به سن بلوغ رسیده ، گیاه تازه جوانه زده
نشاط ( Neshāt ) شادماني ، خرسندي ، خرمي ، سبكي وچالاكي
نشرَت ( Nashrat ) نسیم باد ،روزنامه
نشيد ( Neshid ) سرود و آغاز ،آهنگ
نصر ( Nasr ) ياري ، اعانت مظلوم ، پيروزي، مدد ، پسر احمد بن نوح ساماني
نصرالدين ( Nasred-din ) ياري كننده دين
نصرالله ( Nasrol-lāh ) یاری خداوند
نصران ( Nasrān ) ترسا ، نصرانی
نصرت ( Nosrat ) یاری، پیروزی ، حمایت
نصرت الدین ( Nosratod-din ) دین پیروز ، موجب یاوری دین
نصوح ( Nasooh ) نصیحت کننده ، دوست بی ریا
نَصوح ( Nasooh ) نصیحت کننده ، دوست بی ریا و صادق
نصور ( Nasoor ) یاری کردن ، اعطا دادن
نصیب ( Nasib ) بهره ، قسمت
نصیبه ( Nasibe ) مأخوذ از نصیب ، سهم ، روزی ، تقدیر
نصیر ( Nasir ) مددکار ، یار و یاور ، یاری کننده ، ناصر
نصیرالدین ( Nasirod-din ) یاری کننده دین
نصیرَه ( Nasirah ) یاور، بخشش
نضرَت ( Nazrat ) یک نگاه ، مهربانی
نَضرَه ( Nasirah ) شادابی گیاه و درخت
نَضید ( Nazid ) روی هم انباشته و مرتب
نظام ( Nezām ) آراستن ، مرتب كردن ، عادت ، آراستگيهر چيز
نظام الدين ( Nezāmod-din ) نظم و آرايش دين
نظر ( Nazar ) چشم انداختن ، نگاه ، عقيده
نظم ( Nazm ) آراستن
نظير ( Nazir ) مثل ، مانند ، شريك
نظيره ( Nazire ) مؤنث نظير ، شبيه ، شفيق
نظيف ( Nazif ) پاكيزه و تميز
نظيفه ( Nazife ) زن پاكيزه و تميز
نعما ( Na-mā ) نعمت ، موهبت ،احسان
نعمت ( Ne`-mat ) مال ، ثروت ، عطا ، احسان ، بخشش ،روزي ، مال
نعمت الله ( Ne`matol-lāh ) بخشش خداوند
نعيم ( Na-`im ) آسايش ، نعمت و نيكي ، خوشگذراني
نعيما ( Na-`imā ) از شاعران قرن يازدهم شيراز
نعيمه ( Na-`ime ) مؤنث نعيم ، آسايش
نُغمان ( No`-mān ) رنگ سرخ ، خون ، گل شقايق ، لقب ملوك حيره
نغمه ( Naghme ) آواز ، سرود ، ترانه
نفحَه ( Naf-ha ) یکبار وزیدن باد یا بوی خوش ، عطیه
نفيس ( Nafis ) گرانبها ، باارزش ، ارجمند
نفيسه ( Nafise ) چيز گرانبها ، مؤنث نفيس
نقره ( Nogh-re ) سيم ، فلزي است قيمتي و سپيد رنگ
نقي ( Naghi ) نظيف ، متقي ، برگزيده ، لقب امام دهم( ع )
نقيب ( Naghib ) سالار، مهتر ، معاون
نقیبه ( Naghiba ) نفس ، عقل ،مشورت
نكيسا ( Nakisā ) موسيقي دان بزرگ معاصر خسروپرويز
نگار ( Negār ) نگارنده ، بت ، صنم ، معشوق ، جمال و جواني
نگاره ( Negāre ) نقش ، صورت منقوش ، شكل
نگاري ( Negāri ) منسوب به نگار ، نقاشي شده ، آرايش شده ، معشوق
نگاه ( Negāh ) ديد ، مشاهده ، توجه و عنايت ، نگريستن
نگين ( Negin ) گوهر و سنگ قيمتي كه بر انگشتري گذارند، فيروزه و لعل ياقوت ، مُهرشاهي
نگين چهره ( Negin-chehre ) صاحب چهره زيبا
نگين رخ ( Negin-rokh ) صورتي چون نگين زيبا
نماز ( Namāz ) سر فرود آوردن براي تعظيم ، سجده
نمكين ( Namakin ) بانمك ، مليح ، خوش ادا
نمونه ( Nemoone ) مشتي از خروار
نميرا ( Namirā ) پاينده ، كسي كه نمي ميرد
نهاد ( Nahād ) باطن ، روان
نهال ( Nahāl ) درخت نورسته
نهان ( Nahān ) پنهان ، مخفي
نهضت ( Neh-zat ) حركت ، جنبش ، قيام
نهفت ( Nahoft ) نهان كردن ، پوشيده ، حرمسرا
نهيب ( Nahib ) ترس ، بيم ، عظمت
نُهی ( Nohā ) عقلها ، خردها
نوآيين ( Now-aein ) نو پديد آمده ، بديع ، آراسته
نوا ( Navā ) ناله ، آواز ، آذوقه ، روزي ، نغمه ، آواز مرغ
نواب ( Nav-vāb ) نايب ، وكيل ، شاهزاده ، نيابت كننده
نواز ( Navāz ) نواختن ، دلجويي ، نوازشگر
نوازش ( Navazesh ) دلجويي ، دل به دست آوردن ، شفقت
نوبخت ( Now-bakht ) جوان اقبال ، تازه بخت
نوبر ( Now-bar ) نورس ، دختر نابالغ ، هرچيز تازه
نوبهار ( Now-bahār ) آغاز فصل بهار ، ربيع ، نام آتشكده ايدر بلخ
نوتاش ( Now-tāsh ) هميشه ، دائمي ، جاويد
نوح ( Nooh ) راحت ، آسايش ، سوره هفتاد و يكم از قرآن كريم ، اولين پيامبر اولوالعزم
نوذر ( Now-zar ) بسيار جوان ، پسر منوچهر
نور ( Noor ) روشنايي ، نام سوره بيست و چهارم قرآن كريم
نورآفاق ( Noorāfāgh ) روشنايي جهان
نورافشان ( Noor-afshān ) افشاننده نور
نورالدين ( Norod-din ) ضياء الدين ، روشني و آيين دين
نورالله ( Noor-ol-lāh ) روشني خدا ، يكي از نام هاي حضرت علي ( ع )
نوربخش ( Noor-bakhsh ) روشني دهنده ، نورافكن ، روشني بخشاينده
نورسته ( Now-raste ) شاداب ، نهال
نورك ( Noorak ) همسر بهرام گور
نورملك ( Noor-malek ) فرشته نوراني
نورمند ( Noor-mand ) صاحب نور ، نوراني
نوروز ( Now-rooz ) روز نو ، اولين روز از فصل بهار
نوری ( Noori ) وابسته به خدا ،روشنایی و نور
نوژان ( Nozhan ) رودخانه اي است با نهيب و شور بسيار
نوژن ( Nozhan ) نوعي درخت سرو و كاج
نوش آذر ( Nooshāzar ) آتش جاويد ، نام آتشكده اي است
نوش آفرين ( Noosh-āfarin ) عسل ساز ،آن كه شيريني توليد مي كند
نوش آور ( Noosh-āvar ) گلبرگي كه داراي نوش است
نوشا ( Nooshā ) نوشان ، گوارا
نوشابه ( Nooshābe ) آب گوارا ، شربت ، ملكه اندلس در زمان اسكندر
نوشاد ( Now-shād ) نام بنايي زيبا در شهر بلخ
نوشخند ( Noosh-khand ) تبسم ، لبخند
نوشزاد ( Noosh-zād ) پسر انوشيروان ، زایيده از عسل و شهد
نوشفر ( Noosh-far ) داراي فـّر و شكوه جاويد
نوشناز ( Noosh-nāz ) داراي ناز و ادای شيرين
نوشه ( Nooshe ) جاويد ، خرم ، گوارا ، پايدار
نوشين ( Nooshin ) آشاميدني شيرين ، مطبوع ، دلپسند
نوشينه ( Nooshine ) شراب گوارا ، دلچسب
نوگل ( Now-gol ) گل تازه و لطيف
نونا ( Nonā ) مادر حضرت ابراهيم ( ع ) ، در زبان كلداني برج حوت راگويند
نونهال ( Now-nahāl ) درخت تازه كاشته ، كنايه از كودك
نويد ( Navid ) خبر خوش ، مژدگاني ، بشارت ، وعده نيك
نويدا ( Novidā ) حركت كرده
نويده ( Novide ) جنبيده
نوين ( Novin ) تازه ، جديد
نيا ( Niyā ) جد بزرگ
نياز ( Niyāz ) حاجت ، شوق و ميل ، تمني
نياوش ( Niyā-vash ) مانند نياكان
نياوند ( Niyā-vand ) صاحب نياكان
نيايش ( Niyāyesh ) پرستش ، دعا ، عبادت
نيره ( Nay-ye-re ) مؤنث نيـّر ، تابناك
نيرومند ( Niroo-mand ) قدرتمند و توانا ، زورمند
نيشام ( Nishām ) فرشته موكل بر رعد و برق در آيين زردتشت
نيفرات ( Nifrāt ) از سرداران داريوش سوم
نيك ( Nik ) خوب ، خوش ، مطلوب ، پسنديده ، زيبا ، مفيد
نيك اختر ( Nik-akhtar ) خوش طالع ، دختر نيكو
نيك بانو ( Nik-bānoo ) بانوي زيبا و خوب
نيك چهره ( Nik-chehre ) خوبروي ، زيبا ، خوشرو
نيك راي ( Nikrāy ) صاحب انديشه خوب
نيك سيما ( Nik-simā ) زيبا روي ، خوش چهره
نيكا ( Nikā ) خوشا ، نام رودي در شمال ايران
نيكبخت ( Nik-bakht ) خوشبخت ، كامروا ، سعادتمند ، سعيد
نيكبين ( Nik-bin ) اصيل ، با اصالت
نيكخواه ( Nik-khāh ) خيرخواه ، خيرانديش ، مهربان
نيكدخت ( Nik-dokht ) دختر خوب ، دختر زيبا
نيكدل ( Nik-del ) خوش قلب ، خيرخواه ، مهربان
نيكرخ ( Nik-rokh ) زيبا ، خوشگل
نيكرو ( Nik-roo ) زيبا ، خوشرو
نيكزاد ( Nik-zād ) پاك سرشت ، پاك گوهر
نيكفام ( Nik-fām ) خوش آب ورنگ
نيكفر ( Nik-far ) باشكوه و جلال نيك
نيكناز ( Nik-nāz ) خوش حالت ، داراي ناز خوب
نيكنام ( Nik-nām ) مشهور، معروف به خوبي و بزرگواري ،خوشنام
نيكو ( Nikoo ) خوب ، زيبا ، پسنديده ، موافق ، استوار
نيكوتبار ( Nikoo-tabār ) داراي اصل و نسب و تبار نيكو و اصل
نيكي ( Niki ) خوبي ، خير خواهي ، مهرباني ، نيكوكاري
نيلگون ( Nil-goon ) به رنگ نيل ، آبي سبز
نيلوپر ( Niloo-par ) گياهي از تيره نيلوفرها
نيلوفر ( Niloofar ) گياه پيچك ، گلي است زيبا
نيما ( Nimā ) خرد ، كوچك ، مبتكر شعر نو در ايران درسال ۱۳۲۸ وفات كرد
نيمتاج ( Nim-tāj ) تاج كوچك مرصع ، تاج عروس
نينو ( Nino ) نام شهري است كه مردمانش از حضرت يونس دعوت كردند كه به سويشان برود
نيوزاد ( Niyoo-zād ) پهلوان زاده
نيوش ( Niyoosh ) شنونده ، گوش كننده
نيوشا ( Niyooshā ) درك كننده ، فهم كننده ، شنونده
نيوشه ( Niyooshe ) مؤنث نيوش ، گوش كننده
نيومند ( Niyoo-mand ) شجاع ، دلير ، دلاور
نـيـّر ( Nay-yer ) نور دهنده ، تابناك ، منير ، منور ، خورشيد
نیرو ( Niro ) توانایی، قدرت
نَیله ( Naila ) آنچه به دست می آید