فرهنگ اسامی ص

فرهنگ نام های اصیل ایرانی

روی حروف مورد نظر کلیک کنید:

 

الف

ب

پ

ت 

ث

ج

چ

ح

خ

د

 ذ 

ر

 ز 

 ژ

س 

 ش

ص 

ض 

ط 

ظ 

ع 

غ 

ف 

ق 

ک 

گ 

ل

 م 

ن 

 و 

ه

ی

 
ص

صائب ( Sā'eb ) درست و راست ، ‌رسا ،‌ رسانيده ، باران ريزان ، حق
صائب جمع ( Sāheb-jam` ) مأمور جمع آوري ماليات ،‌ مباشر سلطنتي
صائِم ( Sā'em ) روزه دار
صائن ( Sā'en ) نگاهدارنده ، ‌پرهيزکار
صائن الدين ( Sā'ened-din ) پرهيزکار در دين
صابر ( Sāber ) صبر، بردبار ، شكيبا ، صبور ، يكي از نام هاي خداي تعالي
صابره ( Sābere ) مؤنث صابر ، صبركننده ، شكيبا
صابري ( Sāberi ) شكيبايي
صاحب ( Sāheb ) همراه ، همسفر ، همنشين ، وزير ، خداوند
صاحب اختيار ( Sāheb-ekhtiyār ) منصبي در زمان قاجاريه ،‌ حاكم ولايات
صاحب جاه ( Sāheb-jāh ) خداوند مقام و بلندمرتبگي
صاحبداد ( Sāheb-dād ) دادخواه ، ستم ديده
صاحبدل ( Sāheb-del ) كسي كه جرئت دليري دارد ، اهل دل
صاحبه ( Sāhebe ) مؤنث صاحب ، همراه ، همسفر
صادق ( Sādegh ) راستگو ، آشكار ، لقب امام ششم ( ع )
صارم ( Sārem ) شمشير بران ، مرد دلاور
صارم الدين ( Sāremed-din ) مرد دلاور در دين
صاعد ( Sā`ed ) صعود كننده ،‌ بالا رونده
صافي ( Sāfi ) پاكيزه ، خالص ، شفاف ، وسيله اي براي تصفيه مايعات
صافي ناز ( Sāfi-nāz ) داراي ناز و كرشمه ، اصيل و خالص
صالح ( Sāleh ) نيكوكار، نيك ، شايسته ، پيغمبر قوم ثمود
صالحه ( Sālehe ) زن نيكوكار و شايسته
صامت ( Sāmet ) خاموش ، ساكت
صانع ( Sāne` ) سازننده ، پيشه ور ، از نام هاي باري تعالي
صانع ( Sāne` ) زرگر ، ريخته گر
صبا ( Sabā ) نسيم ملايمي كه از جانب شمال شرق مي وزد ، كودكي ، جواني
صباح ( Sabāh ) سحرگاهان ،‌ بامدادان ، ‌پدر حسن پيشواي بزرگ اسماعيليه
صباحت ( Sabāhat ) خوبرويي ، ‌زيبايي جمال ، خوشگلي
صبّار ( Sab-bār ) بسيار شكيبا و صبور
صبحي ( Sob-hi ) منسوب به صبح ، بامدادي
صبوح ( Sabooh ) پگاه ، صبح زود ، شرابي كه به هنگام صبح مي خورند
صبور ( Saboor ) صبركننده ، شكيبا ، ‌بردبار
صبورا ( Saboorā ) شكيبا ، حليم
صبيح ( Sabih ) خوبرو ، زيباروي ، نوراني
صبيحه ( Sabi-he ) زن سفيد چهر و زيباروي ، سفيدچهر ، بامداد ، صبح زود
صبيّه ( Sabiy-ye ) دخترك زيبا و خوبرو
صحبت ( Soh-bat ) گفتگو كردن
صحبت الله ( Sohbatol-lāh ) هم گفتگوي خدا
صحت ( Seh-hat ) تندرست شدن ،‌ سالم بودن
صحت يار ( Seh-hat-yār ) سلامت يار
صحر ( Sahar ) سرخي به سپيدي آميخته
صحرا ( Sah-rā ) زمين هموار ، بيابان هامون ، نامي براي دختران
صداقت ( Sedāghat ) دوستي ، ‌راستي ، درستي
صدر ( Sadr ) سينه ، بزرگ ،‌ مهتر، بالا
صدرا ( Sad-rā ) ملاصدراي شيرازي حكيم قرن ۱۱ هجري
صدرالدين ( Sadred-din ) مقام و پيشواي دين
صدرالله ( Sadrol-lāh ) خدا ، پيشوا
صدري ( Sad-ri ) منسوب به صدر ، نوعي برنج اعلا
صدف ( Sadaf ) غلاف مرواريد ، جانوري دريايي نرم تن كه توليد مرواريد مي كند
صديق ( Sedigh ) دوست خالص و راستگو
صديقه ( Sedighe ) زن بسيار راستگو، صديق ،‌ از القاب حضرت فاطمه (ع)
صدیف ( Sodeif ) مصغر از صدف
صراح ( Sorāh ) مي خالص
صَریم ( Sarim ) صخره
صعوه ( Sa`ve ) پرند هاي كوچك و خوش آواز به اندازه گنجشك
صغري ( Sogh-rā ) زن كوچكتر ، جمع صغیر
صفا ( Safā ) روشني ، پاكي ، يكرنگي ، تماشا
صفار ( Saf-fār ) رويگر ، مسگر ، شغل پدر يعقوب ليث
صفدار ( Saf-dār ) دارنده صف ، ‌دارنده لشكر ، لقب حضرت علي ( ع )
صفدر ( Saf-dar ) شكننده و برهم زننده ، كنايه از دلاورشجاع
صفر ( Safar ) عقل ، نفس ، دومين ماه قمري
صفّي ( Safi ) دوست خالص ، برگزيده
صفوان ( Saf-vān ) سنگ صاف
صفوت ( Saf-vat ) خلوص و ويژگي ،‌ خالص ، برگزيده
صفورا ( Safoorā ) گنجشك ماده ، نام همسر موسي(ع) و دختر شعيب پيامبر
صفي الدين ( Safiyed-din ) برگزيده خالص در دين
صفي الله ( Safiyol-lāh ) لقب آدم ( ع ) برگزيده خدا
صفيه ( Safiye ) بانوي برگزيده ، درخت خرماي پُربار
صلاح ( Salāh ) مصلحت ، آشتي كردن ، سزاواري
صلاح الدين ( Salāhed-din ) موجب نيكي در دين
صلح جو ( Solh-joo ) آشتي خواه
صمد ( Samad ) ياري دهنده ، غني ، بي نياز ، از اسامي پروردگار
صمدالله ( Samadol-lāh ) خداوند بي نياز و پاينده
صمصام ( Sam-sām ) تيغ بُران ، شمشير بُرنده
صميم ( Samim ) خالص ، برگزيده
صندل ( San-dal ) درختي با چوب معطر
صنم ( Sanam ) الهه ، معشوق ، دلبر
صنمبر ( Sanam-bar ) دلدار خوش اندام
صنوبر ( Senow-bar ) درختي هميشه سبز ، جزو درختان زينتي
صنيع ( Sani` ) ساخته شده ، پرورش داده شده ، پرورده ، تربيت يافته و آفرينش
صنيعه ( Sani`e ) زن برگزيده ، نوظهور و تازه
صهبا ( Sah-bā ) سرخ ، سفيد ، شراب ، مي
صَواب ( Savāb ) درست ، حق ، سزاوار
صورت آرا ( Sorat-ārā ) آرايش كننده صورت
صورت آفرين ( Sorat-āfarin ) آفريننده صورت ، خالق ، نقاش
صورتگر ( Sorat-gar ) نقاش ، مجسمه ساز
صوفي ( Soofi ) پشمينه پوش ، عارف
صولت ( Sow-lat ) حمله ، غلبه ، خشم ، هيبت ، قدرت
صونا ( Sonā ) تقوي ، نگهداشتن خود از معصيت
صيّاد ( Say-yād ) شكارچي
صِیام ( Siyām ) روزه دار ، روزه گرفتن
صَیِّب ( Saiyeb ) باران

اشتراک‌گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *