سرخک:
در الموت مریض را در جای تاریک با پردهی قرمز میخوابانند، چشم ناپاک نباید به او بیفتد.
هر آدمی یک بار باید این مرض را بگیرد، اگر در زمان حیات هم نبود، در قبر میگیرد.
در شیراز مهر نماز روی چشم بچه میگذارند و به اصطلاح او را مهر میکنند، یک حولهی سرخ روی سرش میاندازند که چشم ناپاک او را نبیند.
آبله:
در شیراز تا سه روز چشم بیمار را مهر میکنند. مهر کردن چشم بدین شکل است که نگین انگشتر پنج تن را باید در تربت زد و روی چشم مریض گذاشت تا از کور شدن بچه که خطر جدی آبله است، پیشگیری شود، به بچه حتماً باید لباس گلی پوشانید.
عقربک:
در خراسان وقتی انگشت هنوز اندکی تورم دارد، آن را گوش خرک میگویند که اگر آن را در گوش الاغی فرو برند، از عقربک شدن جلوگیری خواهد کرد.
پسرزایی:
در خراسان روزی که اولین آثار حمل در زن حامله مشاهده شد، برای پسر شدن مولود یکی از محارم و کسان او کلمهی محمد را روی پهلوی راستش مینویسد. سابقاً نزد دعانویس میرفتند و او شکل حضرت سلیمان را روی پهلوی راست زن میکشید.
پاور زدن:
در میبد برای درمان کسی که بی اختیار پایش به سنگ میخورد باید در سراشیبی ادرار کند به طوری که ادرار به زیر پایش برود.
دندان در آوردن کودک:
در قزوین وقتی کودک میخواهد، دندان در بیاورد یک دیگ گندم میپزد، اهل خانه و بستگان میخورند، یا برای آن ها میفرستند. مقداری هم به نخ میکشند و به عنوان دندان کشه به کلاه بچه میآویزند، بر این باورند که با این عمل کودک به سهولت دندان در خواهد آورد.
دیر پا گرفتن بچه:
در قزوین اگر بچه دیر پا بگیرد، او را سوار سگ میکنند و دور حیاط میگردانند و بر این باورند که پای بچه باز میشود.
در خرمشهر اگر بچه ای دیر راه بیفتد بچه های بزرگ تر او را در زنبیلی میگذارند و به در خانهها میروند و میگویند: به این چلاق یک چیزی بدید تا بلند بشه و راه بیفته هر کس مقداری نخود، لوبیا و یا هر چیزی که برای پختنش لازم است، به بچه ها میدهد، مواد مزبور را به خانه میآورند و با آن آش میپزند که مقداری از آن آش را به بچه میدهند، مقداری از آن در آب میریزند و بقیه را به فقرا میدهند.
در جزیرهی قشم نیز مراسمی مشابه این دارند، با این تفاوت که بچه ها به ترتیب خاصی دو طرف زنبیل را گرفته در حالی که مثل یک تخت روان حرکت میدهند، به درب خانهها مراجعه کرده و با صدای بلند میخوانند:
کندو پا نداره خیرش بکن به کندو *** تا کندو پا بگیره
حداقل به در شش خانه مراجعه میکنند و بعد بچه را به نزد مادر باز میگردانند.
در رامیان (استان گلستان) اگر کودکی به سن پنج یا شش سالگی برسد و راه نیفتد، او را در ظرف سبد گونهای به نام تسکن میگذارند و با طنابی به طول دو برابر قد بچه اگر پسرباشد، به سگ نر و اگر دختر باشد، به دم سگ ماده میبندند. مادر با چوب سگ را وادار به حرکت میکند، تا پنج یا شش قدم که معادل طول عمر بچه است راه برود، سپس بچه را از تسکن بیرون میآورد و بر این باورند که چند روز بچه راه خواهد افتاد.
ختنه:
در سمنان پوست ختنه را بر سر چوبی قرار داده و بالای بام منزل میگذاشتند تا کلاغ ها بخورند و معتقد بودند که این کار بر طول عمر و سلامتی کودک میافزاید.
در ارومیه مادر هنگام ختنه کردن طفل، پای خود را در آب میگذارد تا از درد و رنج کودک بکاهد.
چشم زخم:
در ابیانه به خانهی هفت کاسب (حمامی، سلمانی، آبیار، خادم مسجد، دشتبان، غسال، ملا) رفته و از آنها آرد میگرفتند، آردها را خمیر کرده و با آن چهل عدد گلوله ریز درست میکردند و قدری در روغن سرخ میکردند و سپس با زاج مخلوط کرده نخ را از آن ها عبور میدادند و بر روی تکه ای از پارچه به پشت پیراهن بیمار میآویختند. بعد پیراهن را با گفتن چشمش را دفع کردم، سوراخ میکردند و به سر در خانه میآویختند، تا خود به مرور پوسیده از بین برود. برای کودک تخم مرغ را به نام افراد علامت گذاری میکنند و با زغال یا قلم بر آن فشار وارد میآورند، اگر به نام کسی شکست، چشم آن فرد شور بوده که برای دفع آن مقداری زردهی تخم مرغ را به پیراهن بیمار می مالند و پوست آن را هم در دستمالی به لباس بچه میآویزند و چند سکه زیر سر بچه میگذارند. روز بعد لباس آغشته به زردهی تخم مرغ را میشویند و پوست آن را هم در آب جاری میریزند و میگویند: درد و بلایت را به آب دادیم. سپس فردی که این کارها را انجام داده بدون آنکه به پشت سر خود نگاه کند، یا با کسی حرف بزند، به خانه بر می گردد و پول صدقه را هم به فرد مستمندی میدهد.
در قائم شهر برای دفع چشم و نظر تار لباس و خاک کفش شور چشم را با اسپند و گلپر دود میدهند و خاکسترش را در چهار راه میریزند، در روستای افراتخت این شهرستان نیز پارچهی کرباس روی مهره گذاشته، محکم بر آن میکوبند و اشعار زیر را میخورانند:
دوست و غریب و آشنا، چشم های گیرا، بوره پارچه رو، پارچه بوره سنگ دله.
ترجمه: برود روی پارچه پارچه برود روی سنگ
در روستای سید ابوصالح هنگام دود دادن اسپند این اشعار را میخوانند:
«کولک بچیه حضرت عیسی بچیه، حضرت موسی بچیه، خدیجه کبری بچیه، فاطمه زهرا بچیه، اسپند و اسپند دونه، اسپند صد و سی دونه.»
«دشمن و دیوانه، چشم به این کولک، کولک به این اسپنج، اسپنج به این تش .»
ترجمه: گلپر را چه کسی چیده است، حضرت عیسی، حضرت موسی، خدیجه کبری، فاطمه زهرا (س) چیده است. اسپند و اسپند دانه، اسپند صد و سی دانه، دشمن و دیوانه، چشمشان بر این گلپر، گلپر به اسپند و اسپند به آتش.
زگیل: در اصفهان برای درمان زگیل به شیوهی زیر عمل میکنند:
بالای چاهی میایستند و پنج نخود از روی دست عبور داده به داخل چاه میاندازند. همچنین به ماه نشان میدادند و میگفتند «ای ماه ببین آن ماه دستم را چه کار کرده است» و سه بار تکرار میکردند، خوب می شد.
زردی:
در گیلان اگر کسی زردی کسی را تشخیص دهد و به بیمار بگوید باید کمی از خون خود را به بیمار زردی گرفته بدهد، تا بیمار شفا یابد.
در لرستان برای درمان زردی باید هفت شب پیاپی به ستارهی قطبی نگاه کنند (اسدیان خرم آبادی و دیگران: ۲۷۶).
گلودرد:
در خراسان کسانی که با دو انگشت ابهام و سبابه موش صحرایی را خفه کرده باشند، اگر با همین دو انگشت سه بار بر گلوی بیمار فشار وارد سازند، مریض درمان میشود (شکورزاده: ۲۵۱).
در شوش برای درمان گلودرد و اوریون اگر کسی که توله گرازی را با دو انگشت و رو به قبله خفه کرده باشد، (چون در این صورت صاحب بهره میشود). گلوی بیمار را بمالد بهبود مییابد. همچنین اگر زنی که دو قلو زاییده گوشهی لباسش را به دهان بیمار بکشد و دوبار بگوید: «لفتو(۶). بریدم» شخص بهبود مییابد.
گل افتادن چشم:
در گیلان پارچهی سیاهی شبیه نقاب روی چشم بیمار میآویزند، تا چشم آدم های نجس و جنب به آن نیفتد.
گل مژه:
در لرستان چشم سالم را سرمه میکشند تا حسادت چشم مبتلا به گل مژه برانگیخته شود و از حسادت بهبود یابد (اسدیان خرم آبادی و دیگران: ۲۶۵). لرهای ساکن شوش نیز بر همین باورند. ولی اعراب ساکن این منطقه باور دارند که اگر بزرگ خانواده هفت بار با انگشت وسطش به آرامی آن را بزند، خوب میشود.
نازایی:
در خراسان سه یا چهار دانه نخود خام را در پارچهی نازکی میپیچند و شب موقع خوابیدن در دهانهی مهبل خود میگذارند و عقیده دارند که اگر تا صبح نخودها نیش زد، به زودی باردار خواهند شد.
در قزوین زنی که دیر حامله میشود، سفرهی عروسی خان یا زائو خانه را روی سرش میتکانند و سپس خرده نان سفره را به او میدهند. اگر نازا باشد، در حمام زنی که زاییده است، روی پستان او شیر میدوشند و هر یک یک حبه قند به دهان یکدیگر میگذارند.
عوامل مؤثر رفتاری و جسمانی زن حامله بر جنین:
در باورهای عامیانه نه تنها خورد و خوراک بلکه رفتار و کردار زن حامله بر روی جنین اثر میگذارد، بخشی از این باورها که نقش بازدارنده دارد به شرح زیر است:
دیدن حیوان: در باور مردم هریس آذربایجان، وقتی زن آبستن جلو خرگوش یا شتر توقف کرده باشد، اگر بچه در شکمش بجنبد، دهن گشاد به دنیا میآید.
شباهت: در شیراز بر این باورند که اولین مرتبهای که نوزاد در شکم مادرش میجنبد، هر کس روبروی مادرش باشد، نوزاد شکل او خواهد شد.
تمایلات: در باور مردم شیراز اگر زن حامله به چیزی میل کند و در دسترس نباشد، چشم بچهاش زاغ میشود.
دیدن مرده: در هریس آذربایجان اگر مقابل مرده بایستد، شورچشم خواهد شد.
مکان: در باور مردم هریس آذربایجان اگر در مستراح بچه در شکم بجنبد، دهانش بدبو خواهد شد.
ظرف آب خوری: به باور ارامنه اصفهان اگر زن حامله بر سر چاه با دلو آب بخورد، دهان بچهاش گشاد خواهد شد، ولی اگر با لیوان آب بخورد، دهان بچه اش تنگ خواهد شد.
کار: به باور ارامنه اصفهان اگر زن حامله گوشت چرخ کند یا بکوبد چشمان کودکش درشت و برجسته و گردنش دراز و لاغر خواهد شد.
سخت زایی: ارامنهی اصفهان بر این باورند که زن حامله برای پیشگیری از سخت زایی باید اگر با کسی قهر است آشتی کند.
نشانه شناسی جنسیت جنین:
در بختیاری چند هفته مانده به زایمان زن حامله شیر پستانش را در کف دست میدوشد و مگسی در آن غوطه ور میکند، اگر مگس بال گرفت و پرواز کرد، نوزاد دختر و اگر نتوانست (به علت غلظت شیر) پرواز کند، نوزاد پسر است. از هفت ماهگی به بعد چنانچه زن حامله درد یکنواخت در کمر گاه خود احساس کند نوزاد پسر است و اگر با تناوب درد کم و زیاد شود دختر است.
دزدی درمانی
در اردکان ازخانهی شخص خسیسی چیزی بدزدند و بپزند و غذای آن را به مریض بدهند و معتقدند که بد خلقی و عصبانیت آن شخص سبب هول و هراس بیمار میشود و در او ایجاد هیجان و ترس میکند و بیماری اش بهبود مییابد، پس از آن دیگ را با مبلغی پول که معادل غذاست به صاحبش بر میگردانند. گاهی مرغ یا خروس شخص بخیل را میدزدند و میکشند و به بیمار میخورانند.
در تهران یک چیز خوراکی که از خانهی خویش و آشنایی که به خشک دستی بنام است بی آنکه بفهمد میدزدند و آن را به بیمار نوبه زده میخورانند. پس از بهبودی، بهای آن خوراکی را اگر بهادار باشد به صاحبش میپردازند. بیماری که نوبهاش کهنه و سال دیده باشد، کسانش بهترین و عزیزترین مرغ تخم کن همسایهی خانهی دیوار به دیوار خانه شان یا یکی از خانههای کوچهشان را پنهانی میدزدیدند و میکشند و خوراک میپزند و به او میخورانند. آن گاه پس از بهبود بیمار مرغی به جای آن مرغ میخرند و به صاحبش میدهند، یا اینکه ارزش مرغ را تخمین میزنند و پول آن را به صاحبش میپردازند. در میبد خروس آدم خسیس را میدزدیدند و کشته میخوردند همچنین دیگ آبگوشت یا هفت کلید خانهی رو به قبله را میدزدیدند. درمان این مرض از طریق حرص دادن و چزاندن دیگران بود. عدد هفت در شیوهی درمان مردم بوشهر و در اینجا یادآور رابطهی این عدد با ستارهی زحل و تب نوبه در بیان ابن سینا و جرجانی است که قبلاً به آن اشاره شد.
گناه درمانی
در اصفهان شوهر زن سخت زا بالای بام میرفت و اذان بی موقع میگفت. در بافق شوهر زن زائو به پشت بام میرفت، و اذان بی موقع میگفت.
در میبد نیز اذان بی موقع میگفتند و شمعی که از مشهد برای دستهی شام غریبان آوردهاند نیم سوخته از دست سینه زن میگیرند و خاموش میکنند و نزد خود نگه میدارند و آن را بالای سر زن سخت زا روشن میکنند. در مسجد را میکندند و در آب میانداختند. چون همه این کارها گناه دارد باعث فارغ شدن زن میشود.
در شاهین دژ (آذربایجان) یک مرد به پشت بام میرود و برای گفتن اذان طوری رو به قبله میایستد که زن حامله درست زیر پایش باشد بعد چارقد آن زن را به زیر پای خود می اندازد و مشغول گفتن اذان میشود.
منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (۱۳۹۰)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.