یک روز، شغالی بسیار گرسنه که دنبال غذا میگشت، به شهری رسید. لحظهای ایستاد و به اطراف نگاه کرد. او میدانست وارد شدن به شهر برایش خیلی خطرناک است. اما چارهی دیگری نداشت. شغال داشت فکر میکرد که ناگهان صدای پارس چند سگ را شنید. ترسید و شروع به دویدن کرد. سگها که متوجه او شده بودند به دنبالش دویدند. شغال همانطور که میدوید وارد خانهی رنگرز شد. ظرفی پر از رنگِ آبی در حیاط خانه بود. شغال آن را ندید و همانطور که میدوید داخل ظرف رنگ افتاد. سگها او را پیدا نکردند و از آنجا دور شدند. شغال از ظرف رنگ بیرون آمد و از دیدن خودش با آن رنگ آبی تعجب کرد. او که هنوز میترسید دوباره سگهای شهر به سراغش بیایند، با عجله به سوی جنگلی دوید، ولی حیوانات جنگل که تا آن روز حیوانی به رنگ آبی ندیده بودند، ترسیدند و فرار کردند. شغال این موضوع را فهمید و خیلی زود نقشهای کشید. او فریاد زد: «چرا از من فرار میکنید؟ جلو بیایید و به حرفهای من گوش دهید.»
حیوانات ایستادند و او را نگاه کردند. شغال گفت: «به همه دوستانتان بگویید به اینجا بیایند. من میخواهم چیز بسیار مهمی را به آنها بگویم.»
حیوانات یکییکی به آنجا آمدند و دور شغال آبی جمع شدند. شغال گفت: «شما نباید از من بترسید. من از طرف خداوند اینجا آمدهام تا شاه شما باشم و از شما مواظبت کنم.»
حیوانات حرفهای او را باور کردند و گفتند: «ما از خداوند به خاطر اینکه شما را برای پادشاهی ما فرستاده است، سپاسگزاریم. حالا بفرمایید ما برای شما چه کاری میتوانیم انجام بدهیم.»
شغال گفت: «باید از من اطاعت کنید و هر روز غذایم را آماده نمایید.»
حیوانات یک صدا گفتند: «چشم قربان! دیگر چه امری دارید؟»
شغال جواب داد: «شما باید به من وفادار باشید. آن وقت من هم در برابر دشمنانتان از شما محافظت میکنم.»
از آن روز به بعد، حیوانات، بهترین غذاها را برای شغال میآوردند و هرچه او میگفت اطاعت میکردند. شغال مانند یک پادشاه زندگی میکرد تا اینکه یک روز از دوردستها صدای چند شغال بلند شد. شغال آبی که مدتها بود صدای همجنسان خود را نشنیده بود، با شادی از جایش بلند شد و زوزه کشید.
حیوانات وقتی شغال را در حال زوزه کشیدن دیدند، همه چیز را فهمیدند. آنها از اینکه شغال مدتها آنها را گول زده بود، عصبانی شدند و تصمیم گرفتند او را بگیرند و به سزای کارش برسانند، اما دیگر دیر شده بود و شغال از آنجا رفته بود.
برای دیدن پربازدیدترین های نی نی نما لطفاً کلیک کنید…