گفتگو با دکتر محسن ايماني، روانشناس
آقاي دکتر، بهتر است در سال چندم بعد از ازدواج، به فکر بچه دار شدن بيفتيم؟ اول، دوم، پنجم يا مثل بعضيها دوازدهم؟!
سوال خوبي است. تحقيق شده و ديدهاند که معمولا و تاکيد ميکنم معمولا تا سه سال اگر براي زوجين مشکلي از نظر اختلاف زناشويي پيش نيايد، احتمال کمتري وجود دارد تا در مراحل بعدي به اختلاف شديدي منجر شود و حتي به طلاق بينجامد. بنابراين توصيه ميشود که زوجين حدود سه سال از آغاز زندگي مشترک صبر کنند و سپس به فکر بچه دار شدن باشند تا فرزندشان درگير مشکلات ناشي از اختلاف بين والدينش نشود و در واقع موجود سومي درگير مشکلات پدر و مادرش نشود البته به ۵ سال و هفت سال هم اشاره شده است اما نه در زمينه بچه دار شدن بلکه در زمينه صرفا نداشتن اختلاف اساسي بين زوجين که مثلا اگر تا ۷ سال بين آنها مشکل حادي پيش نيايد، به احتمال قريب به يقين، زندگي دوام خواهد داشت البته اگر با تحمل و اجبار نباشد. به هر حال زوجين بايد مطمئن شوند که زندگي شان ثبات کافي دارد و از نظر رواني و جسمي به خود و فرزندشان آسيبي نميرسد.
اما زوجين جوان امروزي پا را از اين هم فراتر ميگذارند و ۶ يا ۷ سال براي بچه دار شدن صبر ميکنند. آيا درست است؟
اين کار بيشتر به علت فرار از مسووليت است و البته علت ديگرش هم نداشتن شناخت کافي از طرف مقابل يا نداشتن اعتماد به همسر است يا تصور ميکنند به علت اختلافهايي که وجود دارد، نميتوانند به دوام زندگي اميدوار باشند اما مهمترين موضوع، همان نپذيرفتن مسووليت است و ميخواهند به اصطلاح راحت باشند، آزاد باشند و به هر حال ميخواهند تربيت و پرورش موجود ديگر را که کاري مشکل است و به مهارت نياز دارد، به تعويق بيندازند اما در صورت دوام پيوند و وجود تفاهم بين زوجين بايد نگرش آنان تغيير کند و مزاياي پرورش فرزند را به آنان گوشزد کرد.
چه مزيتي دارد؟
اگر به اکثريت قريب به اتفاق افراد نگاه کنيد، ميبينيد که بر اساس غريزه و فطرت، انسان دوست دارد فرزند داشته باشد و پاسخ به غريزه از راه درست و توصيه شده از سوي کارشناسان مصلح، موجب رضايت خاطر ميشود. اين رضايت، عميق و دروني است. انسان در زندگي اين جهاني ميخواهد به آرامش برسد و اين يکي از هزاران راه رسيدن به آرامش است. مورد ديگر اينکه وقتي ما در شغلي هستيم و کاري را در زمينه شغليمان فرا ميگيريم و سپس آن را به نحو موثري به اجرا ميگذاريم، چهقدر احساس شعف و رضايت ميکنيم.
فرزندپروري، مهارت ميخواهد و به کارگيري اين مهارتها و به ظهور رساندن آنها موجب طيب خاطر ميشود. هرکسي ميخواهد ثابت کند که مهارتهايي دارد و ميتواند از آنها به نحو احسن استفاده کند و نتيجه بهينه دريافت کند. در هر زمينهاي، کار و شغل، زندگي خانوادگي، درس خواندن و حتي کارهاي کوچکي که مثلا در طي يک سفر تفريحي بر عهده فردي گذاشته ميشود، فرد ميخواهد با انجام دادن بهتر آن کارها، توانايي خود را اثبات کند. يکي از مهمترين و جديترين اينگونه فعاليتها، فرزند داشتن و فرزندپروري است. شما به افرادي که فرزنداني موفق دارند نگاه کنيد. ببينيد چهطور بين در و همسايه و مردم محل و فاميل و دوست و آشنا احترام دارند، چهقدر سرافراز و سينه به جلو سپر کرده راه ميروند؟ ببينيد مادر هادي ساعي چه لذتي ميبرد وقتي فرزندش اينقدر احترام دارد و محبوب مردمش است. مادر هادي ساعي را با همه زحماتش و با همه مشقتش، به نام فرزندش ميشناسند حتي ممکن است يک خاندان را به نام کوچکترين فرزند خانواده بشناسند و اين خاندان، مشهور به نيک ناميميشود. انسان ديگر چه ميخواهد؟ مگر نه اينکه بسياري از پدران و نياکان ديروز از طريق فرزندانشان، نامشان را و حرفهشان را زنده نگه داشتهاند؟
بسياري از افراد را ميبينيم که خود به آرزوهايشان نرسيدهاند و ميخواهند فرزندشان مثلا پزشک، مهندس، خلبان، تاجر، حسابدار يا معلم موفقي شود. اين همان حسي است که به افراد آرامش ميدهد و همين احساس که کسي ادامهدهنده راهشان در آينده خواهد بود، همين که در پرورش يک فرزند صالح، موفق بودهاند و لذت بازي و رشد و ديدن لحظههاي بزرگ شدن و موفق بودن بچه شان را دارند، براي داشتن فرزند البته با برنامه و با دانستن مهارتهاي فرزندپروري به اندازه کافي انگيزه ايجاد ميکند. پدر و مادر شما آقاي دکتر، از پزشک شدن شما چهقدر لذت بردهاند؟
فکر ميکنم در کنار اذيتهايم برايشان، خيلي کم است.
مطمئن باشيد اذيتهاي شما هم برايشان لذت بخش بوده البته اگر در حد آزار و ايجاد مشکلات اساسي و جبرانناپذير نبوده باشد. به هر حال اين دنيا سراي لذت و باقي نيست. بايد سختي کشيد تا لايق نعمتهاي جاوداني شويم.
يادم ميآيد روزي مادرم ميگفت: «قبل از اينکه تو را داشته باشم، هيچ کودکي توجهم را جلب نميکرد. به دنيا آمدن تو مرا نگران همه کودکاني کرد که به انتظار رد شدن از عرض خيابان بودند. از آن زمان، از همه رانندهها خواهش ميکردم مراقب بچه مدرسهايها باشند چون تو را داشتم، تو مرا مادر همه بچههاي عالم کردي.»
شايد برانگيخته شدن محبتمان، دلسوزيمان و افزايش حس انسانيتمان و ايجاد حس مشترک براي توجه به يکديگر، کمترين بهره از داشتن فرزند باشد. با احترام به همه آنهايي که بدون اينکه بتوانند فرزندي داشته باشند، از چشمه محبت خود، کودکان ديگر را سيراب ميکنند.
منبع خبر : ninisite