فرهنگ نام های اصیل ایرانی
روی حروف مورد نظر کلیک کنید:
ی
يائير ( Ya'ir ) كسي كه خداوند او را منور كرده است
يابنده ( Yābande ) پيدا كننده ، واجد
ياد ( Yād ) ذكر، بيداري ، خاطر ، انديشه ، فكر ، تعليم ، آموزش
يادگار ( Yādgār ) آنچه از كسي به جاي ماند و ياد او را در خاطره ها نگه دارد ، اثر ، نشان
يارا ( Yārā ) توانايي، نيرو ، جرئت ، دليري
يارالله ( Yārol-lāh ) دوست خدا
ياردخت ( Yār-dokht ) كنايه از دختر ياري رسان
يارش ( Yārash ) ياري و مهرباني و مهرورزي
يارق ( Yāragh ) روشن و سفيد
يارمراد ( Yār-morād ) دوست كامروا و به آرزو رسيده
يارمند ( Yār-mand ) دوست و اعانت كننده و ياری دهنده ، ياور و ياوري ده ، مددكار
ياروق ( Yārogh ) ازاسماء تركي كه در تاريخ ابن خلكان ذكرش رفته است
ياري ( Yāri ) كمك، امانت ، دستگيري ، يارمندي
يازا ( Yāzā ) خواهنده، متمايل
يازان ( Yāzān ) خواهنده، قصد كننده ، متمايل
ياس ( Yās ) درختي با گل هاي خوشبو به رنگ هاي سفيد و زرد
ياسا ( Yāsā ) فرمان، قانون
ياسان ( Yāsān ) لايق، سزاوار
ياسر ( Yāser ) سهل و آسان
ياسم ( Yāsem ) نامي براي مردان
ياسمن ( Yāsaman ) گلي خوشبو و معطر ، به رنگ هاي سفيد يا زرد و يا قرمز
ياسمين ( Yāsamin ) ياسمن
ياسين ( Yāsin ) سي و ششمين سوره ی قرآن كريم
ياشار ( Yāshār ) عمركننده ، قهر دريا ، جاويدان
ياغي ( Yāghi ) نافرمان ، سركش ، اهل طغيان
يافا ( Yāfā ) شهري در كنار درياي مديترانه ، بندر عمده فلسطين
يافث ( Yāfes ) سومين پسر نوح پس از سام و حام
يافر ( Yāfer ) بازيگر، بازيگر و حقه باز و رقاص
يافش ( Yāfesh ) پسرابراهيم پيغمبر
يافع ( Yāfe` ) كودك باليده ، مردآسا شده ، كودكی كه هيبت مردان گرفته باشد ، نزديك بلوغ
ياقوت ( Yāghoot ) گوهري مشهور به رنگ سرخ و كبود و زرد
يامن ( Yāmen ) مبارك و خجسته و طرف دست راست
يامين ( Yāmin ) زوجه حضرت يعقوب ( ع ) و مادر يوسف ( ع )
يانيك ( Yānik ) از طوايف تركمن ساكن ايران
ياور ( Yāvar ) ياري دهنده و مددكار، ياری ده ، مدين و ياري دهنده و اعانت كننده
يحيي ( Yāh-yā ) همیشه زنده، فرزند زكرياي پيامبر(یحیی معمد)
يدالله ( Yadol-lāh ) دست خدا
يزدان ( Yaz-dān ) ايزدان
يزدان بخت ( Yazdān-bakht ) خدابخت
يزدان بخش ( Yazdān-bakhsh ) وزيرهرمزشاه پسر انوشيروان ، داده خدا
يزدان داد ( Yazdān-dād ) خداداده
يزدانفر ( Yazdān-far ) داراي فـّر خدايي
يزدجرد ( Yazd-jerd ) معرب يزدگرد ، نام چند تن از پادشاهان ساساني
يزدك ( Yazdak ) ابن شهريار ، مؤلف كتاب عجائب الهند
يزدگرد ( Yazd-gerd ) نام چند تن ا ز پادشاهان ساساني
يزدياد ( Yazd-yād ) خدايار، خدا ياور اوست
يزديار ( Yazd-yār ) ازموبدان كرمان ، پدر بيژن
يزدين ( Yazdin ) ازامراي دوره خسرو پرويز
يعقوب ( Ya`ghoob ) پيامبرو فرزند اسحق و پدر حضرت يوسف ( ع )
يغما ( Yaghmā ) شهري در تركستان كه مردمی زيبا و صاحب حسن دارد ، تاراج ، غارت
يغمانار ( Yaghmānār ) دختر پادشاه چين ، زن بهرام گور
يقطان ( Yaghtān ) كوچك شونده
يقطن ( Yaghtan ) ابن عامر ، نخستين كسي كه به عربي سخن گفت
يقين ( Yaghin ) هرچيز ثابت و واضح و دانسته شده
يكتا ( Yek-tā ) يك دانه، يگانه ، صميمي ، همدل ، يك دل ، متحد
يگانه ( Yegāne ) واحد، فرد ، يكتا ، بي نظير ، ممتاز ، بي مانند
يلان ( Yalān ) جمع يل ، پهلوان
يلدا ( Yaldā ) درازترين شب سال ، شب اول برج جدي ، شب چله بزرگ زمستان
يلما ( Yalmā ) هرچيز بزرگ و كلان كه سبك باشد
يلماس ( Yalmās ) تيرهاي از طايفه ملك شاهي در پشت كوه
يلمك ( Yal-mak ) جوان توانا ، مرد جوان قوي و توانا
يماك ( Yamāk ) پادشاهي بوده است
يمن ( Yaman ) از نامهاي عهد باستان ، نام يكي از كشورهاي عربي
يمنا ( Yamnā ) زني كه با دست راست كار كند ، زن با بركت و يمن
يمنه ( Yamne ) خجسته، نام گلي است
يمين ( Yamin ) سويراست ، امين و ايمان ، دست راست
ينال ( Yanāl ) وليعهد، نايب السطنه ، هر رئيس از رؤساي ترك اعم از سلاطين و دهقانان ينالي
يوسف ( Yoosof ) فرزند يعقوب پيغمبر ( ص )
يوشع ( Yooshā` ) فرزند حضرت نوح (ع) ، نام وزير انوشيروان
يوشيج ( Yooshij ) منتسب به روستای یوش در مازندران
يوكـَابَد ( Yookābad ) مادر هارون و موسي و نديم و عمه زوجه عمران لاري
يونان ( Yoonān ) نام وزير انوشيروان ساساني
يونس ( Yoones ) كبوتر، نام يكي از پيامبران
ييما ( Yimā ) جم، جمشيد ، يمه ، يم