فرهنگ نام های اصیل ایرانی
روی حروف مورد نظر کلیک کنید:
ح
حابس ( Hābes ) بازدارنده
حاتم ( Hātam ) قاضي ، حاكم ، داور
حاجب ( Hājeb ) پرده دار، دربان
حاجبه ( Hājebe ) زني كه به شغل حجابت (پرده داری) پردازد
حاجر ( Hājar ) زمين و مكان بلند و رفيع
حاجي ( Hāji ) كسي كه حج به جا آورده باشد
حاجيه ( Hājiye ) زني كه به زيارت خانه كعبه مشرف شده باشد
حادي ( Hādi ) ساربان حدي خوان
حاذق ( Hāzegh ) زيرك ، ماهر ، چابك
حارث ( Hāres ) كشاورز ، برزگر ، دهقان ، شير
حارس ( Hāres ) پاسدار ، پاسبان ، نگهبان
حازوق ( Hā-zoogh ) مردي از خوارج كه به دست ابن عامر كشته شد
حاسب ( Hā-seb ) حساب کننده ، شمارنده
حاسن ( Hā-sen ) زيبا ، نيكو
حاشِر ( Hā-sher ) حشر کننده ، گردآورنده
حاصل ( Hā-sel ) نتيجه ، نفع ، سود ، ماليات
حافظ ( Hā-fez ) حفظ كننده ، پاسبان ، نگه دارنده ، شاعر و غزلسراي قرن هشتم
حافظه ( Hāfeze ) مؤنث حافظ ، نگهبان ، پاسبان
حاكم ( Hākem ) قاضي ، پادشاه ، فرمانده ، يكي از نام هاي خداي تعالي
حاكمه ( Hākeme ) حاكم زن ، خاتون ، ملكه
حاليه ( Hāliye ) زني كه به زيور و زينت آراسته شده است
حام ( Hām ) حمايت كننده ، يكي از پسران نوح
حامد ( Hāmed ) ستايشگر ، حمد كننده ، سپاسگزار ،ستاينده
حامورابي ( Hāmoorābi ) پادشاه بابل ، مؤسس و باني حقيقي و واقعي مملكت بابل
حامي ( Hāmi ) حمايت كننده ، طرفدار ، پشتيبان ، نگهدار
حانيه ( Hāniye ) زني كه به خاطر فرزندان ازدواج نكند
حاير ( Hāyer ) سرگردان ، متحير
حايك ( Hāyek ) مرد بافنده ، مجازاً دروغ باف
حبابه ( Hab-bābe ) زن بسيار دوست داشتني
حبحاب ( Hab-hāb ) مرد كوتاه زشت
حبش ( Habash ) ابن مغيره از اصحاب علي بن ابي طالب (ع )
حبي ( Habi ) از زنان صاحب جمال عرب بود
حبيب ( Habib ) دوست ، معشوق ، محبوب ، محب ، یار ، از القاب حضرت رسول ( ص )
حبيب الله ( Habib-ol-lāh ) دوست خدا
حبيبه ( Habibe ) مؤنث حبيب ، دوست ، معشوق ، يار
حجاب ( Hejāb ) در پرده كردن ، حجب ، بازداشتن
حجاج ( Haj-jāj ) بسيار حجت آورنده و حج كننده
حجت ( Hoj-jat ) دليل ، برهان ، فتوي ، لقب امام دوازدهم
حجت الله ( Hoj-jat-ol-lāh ) دليل و مدرك خداوند
حّر ( Horr ) آزاد ، رها ، جوانمرد، کریم
حّوا ( Hav-vā ) لب سرخ مايل به سياهي ، زندگي ، همسر حضرت آدم (ع ) ، گیاهی مایل به سیاهی
حداد ( Had-dād ) آهنگر، دربان ، حاجب ، زندانبان
حدراء ( Had-rā' ) يكي از فرزندان اسماعيل ( ع )
حدي ( Hadā ) آوازي كه ساربان هنگام راندن شتر مي خواند
حديث ( Hadis ) روايت ، سخن ، گفتار ، نام امام حسن عسگري (ع )
حديثه ( Hadise ) مؤنث حديث ، سخن ، نوظهور، روايت
حديد ( Hadid ) آهن ، برنده ، سوره پنجاه و هفتم قرآن كريم
حدير ( Hadir ) يكي از لشكريان حضرت رسول ( ص )
حديقه ( Hadighe ) باغ ، بوستان ، باغچه
حرمت ( Hormat ) احترام ، قدر ، منزلت ، بزرگي ، ارجمندي ، آبرو ، عزت
حره ( Hor-re ) آزاد زن ، شاهزاده خانم
حَرور ( Haroor ) آفتاب ، آتش ، بادگرم
حرير ( Harir ) پرند، پارچه بسيار لطيف
حريف ( Harif ) همكار، هم حرفه ، رفيق
حريه ( Hor-riye ) آزادگي ، آزادي
حزقيال ( Hez-ghiyāl ) قوت خدا ، يكي از پيامبران بني اسرائيل
حزين ( Hazin ) افسرده ، غمگين ، محزون
حسام ( Hesām ) شمشير برنده ، جانب
حسام الدين ( Hesām-ed-din ) حافظ و نگهبان دين
حسام الله ( Hesām-ol-lāh ) شمشير خداوند
حَسان ( Has-sān ) بسیار نیکو ، نیکوکار
حِسان ( Hesān ) زنان نيكو ، نيكو رويان
حَسن ( Hasan ) نيكو ، جميل ، نام امام دوم شيعيان
حسناء ( Hosnā' ) زن زيبا ، نيكو
حسنه ( Hasane ) كار نيك ، عمل خير
حُسني ( Hosnā ) زن زيباتر
حسنيه ( Hosniye ) عاقبت نيكو ، كار نيك
حسون ( Hasoon ) پرنده اي كه به آن ابوسقايه گويند
حسيب ( Hasib ) شمارگر، حساب كننده ، يكي از نام هاي خداي تعالي
حسيبه ( Hasibe ) والاگهر ، بزرگوار
حسين ( Hosayn/Hosein ) نيكو ، آهنگي در موسيقي عربي ، صاحب جمال و نيك روي كوچك ، نام امام سوم شيعيان
حشمت ( Hesh-mat ) جاه و جلال ، منزلت ، شوكت ، عظمت ، بزرگواری
حشمت الله ( Heshmat-ol-lāh ) بزرگي و عظمت خداوند
حشمت الملوك ( Heshmat-ol-molook ) جلال و شكوه پادشاهان
حشيم ( Hashim ) صاحب جاه ، صاحب بزرگواري
حصان ( Hasān ) زن شوهردار پاكدامن ، مرواريد
حصناء ( Has-nā' ) زن شوهردار پارسا ، پاكدامن
حَصور ( Hasoor ) خویشتن نگاهدار، پارسا
حصين ( Hasin ) بلند ، استوار ، محكم
حفصه ( Haf-se ) اسد ، شير ، نام همسر حضرت محمد ( ص )
حفصيبه ( Haf-sibe ) شادي او با من است
حفيظ ( Hafiz ) نگهبان ، نگهدار، حافظ ، يكي از نام هاي خداي تعالي
حفيظ الله ( Hafiz-ol-lāh ) كسي که در پناه خداوند است
حفيظه ( Hafize ) مؤنث حفيظ ، نگهدار ، حافظ
حقگو ( Hagh-goo ) حقيقت گو ، راستگو
حقيقت ( Haghighat ) راستي ، واقعيت ، اصل هر چيز
حكاك ( Hak-kāk ) مُهر ساز ، بسيار حّك كننده
حَـكـَم ( Hakam ) كسي كه براي داوري انتخاب شود ، يكي از نام هاي خدایتعالی
حكم الله ( Hokm-ol-lāh ) فرمان خداوند
حكمت ( Hek-mat ) دانایي ، معرفت ، دانش
حكمت الله ( Hekmat-ol-lāh ) حكمت باري تعالي
حكيم ( Hakim ) دانشمند ، فيلسوف ، دانا ، خردمند ، فرزانه، يكي از نام هاي خداي تعالي
حكيمه ( Hakime ) مؤنث حكيم ، دانشمند ، پزشک
حلاج ( Hal-lāj ) پنبه زن ، نّداف ، كسي كه با دستگاه حلاجي پنبه مي زند
حلاوت ( Halāvat ) شيريني ، شيرين بودن
حِلوه ( Helve ) شيرين ، كنايه از زن زيبا و شيرين
حليم ( Halim ) بردبار، صبور، شكيبا
حليمه ( Halime ) زن بردبار ، صبور ، نام دايه پيامبر اسلام
حليه ( Holye ) زيور ، آرايش
حَمامه ( Ham-māme ) كبوتر ، هر پرنده طوقدار مانند فاخته
حمد ( Hamd ) ستايش
حمدالله ( Hamd-ol-lāh ) حمد كننده خدا
حمدان ( Ham-dān ) طبيب و اديب و شاعر معروف عرب
حمزه ( Ham-ze ) شير ، اسد ، پسر عبد المطلب و عموي پيامبر( ص ) كه در جنگ اُحد كشته شد
حَمـّاد ( Ham-mād ) بسيار سپاسگزار و ستاينده
حمود ( Hamood ) حمد كننده
حميد ( Hamid ) پسنديده ، سزاوار ثنا ، يكي از نام هاي خداي تعالي
حميد الدين ( Hamided-din ) صاحب دين پسنديده
حميدالله ( Hamid-ol-lāh ) پروردگار شایسته ی ثنا
حميده ( Hamide ) زن ستايش شده ، ستوده
حميرا ( Homayrā' ) زن سپيد سرخ موي ، لقبي كه حضرت محمد ( ص ) به عايشه ( همسرش ) داد
حَنا ( Hanā ) فضيلت ، برتري ، گياهي داراي برگ هاي رنگين كننده
حنانه ( Han-nāne ) بسيار ناله كننده
حنبل ( Ham-bal ) مرد كوتاه قد شكم بزرگ
حنّان ( Han-nān ) آرزو كننده ، نوحه و زاري كردن ، يكي از نام هاي خداي تعالي
حنيف ( Hanif ) مستقيم ، موحد ، ثابت در دين ، پاك و منزه
حنيفه ( Hanife ) زن ثابت قدم در دين
حَوارِیَّه ( Havāriya ) یار مهربان
حور ( Hoor ) سيه چشم ، زن سپید اندام سیه چشم
حور الجمال ( Hoor-ol-jamāl ) يكي از دختران امام حسين (ع ) ، زن سپيد پوست و زيبا
حورا ء ( Haw-rā' ) زن سياه چشم ، زن بهشتي
حورالعين ( Hoor-ol-ayn ) زن سيه چشم و زيبا
حوروش ( Hoor-vash ) فرشته رو ، زيبا رو
حوري ( Hoori ) پري ، ملائكه
حوريه ( Hooriye ) پري ، زن بهشتي ، زن سفيد پوست ، ملائكه
حيات ( Hayāt ) زندگي ، زيست
حيان ( Hay-yān ) نام جابربن عبدالله انصاري
حيدر ( Hey-dar ) شير ، لقب علي بن ابي طالب
حيران ( Hey-rān ) سرگردان ، متحير، خيره
حيرت ( Hey-rat ) سرگشته ، سرگرداني