فرهنگ اسامی ج

فرهنگ نام های اصیل ایرانی

روی حروف مورد نظر کلیک کنید:

 

الف

ب

پ

ت 

ث

ج

چ

ح

خ

د

 ذ 

ر

 ز 

 ژ

س 

 ش

ص 

ض 

ط 

ظ 

ع 

غ 

ف 

ق 

ک 

گ 

ل

 م 

ن 

 و 

ه

ی

  
ج

جابان ( Jābān ) يكي از سرداران ايراني در عهد باستان
جابر ( Jāber ) زورگو ، ستمگر، يكي از صفات خداوند باري تعالي
جاثِیَه ( Jāsiya ) به زانو درآمده ، بر زانو نشسته
جاحظ ( Jāhez ) مردي بزرگ چشم
جاد ( Jād ) سعادتمند ، نام يكي از پسران يعقوب
جادويه ( Jādooye ) شفيع و واسطه
جاديه ( Jādiye ) نام يكي از فرزندان يعقوب ، جاهد
جارالله ( Jārol-lāh ) مجاور خانه خدا
جاریَه ( Jāriya ) دختر کوچک ، کنیز ، آفتاب ، روان
جاسر ( Jāser ) شجاع ، دلير ، گستاخ
جاسم ( Jāsem ) بزرگ ،‌ نام قبيله است
جالوت ( Jāloot ) يكي از امراي فلسطين كه در بي رحمي يگانه روزگار بود
جالينوس ( Jālinoos ) نام طبيب و حكيم معروف يوناني
جام ( Jām ) پياله ، ساغر
جاماسب ( Jāmāsb ) دارنده اسب قوي ، نام وزيرگشتاسب كه با دختر زرتشت ازدواج كرد
جامع ( Jāme` ) جمع كننده ، تمام و كامل
جامي ( Jāmi ) شاعر و نويسنده ايراني
جان آرا ( Jān-ārā ) آراينده جان و روح ، كنايه از دانش و تقوا
جان آفرين ( Jān-āfarin ) آفريننده جان ، خالق روح ، آفريدگار ، يكي از صفات باريتعالي
جان افروز ( Jān-āfrooz ) افروزنده و روشن كننده جان
جان افزا ( Jān-āfzā ) فزاينده جان
جان بخش ( Jān-bakhsh ) بخشنده جان
جان پاك ( Jān-pāk ) پاك و بي آلايش
جان پرور ( Jān-parvar ) پرورش دهنده جان
جانان ( Jānān ) معشوق و محبوب ، زيبا روي
جانانه ( Jānāne ) معشوق و محبوب كامل و تمام
جاندخت ( Jān-dokht ) محبوب ، ‌معشوقه
جانعلي ( Jān-`ali ) از سرداران سلطان حسين ميرزا بايقرا
جانفرما ( Jān-farmā ) آنچه موجب نشاط روان گردد
جانفروغ ( Jān-foroogh ) جان افروز
جانفزا ( Jān-fazā ) آب حيات را گويند
جاهد ( Jā-hed ) كوشش كننده ، جهد كننده ، ساعي
جاهده ( Jāhede ) مؤنث جاهد ، زن سعي و كوشش كننده
جاودان ( Jāv-dān ) همواره ، باقي ، پيوسته
جاودانه ( Jāv-dāne ) هميشگي ، دائمي
جاويد ( Jāvid ) هميشگي ، ابدي ، پايدار
جاويد چهر ( Jāvid-chehr ) صاحب چهره اي جاودانه
جاويد فر ( Jāvid-far ) شكوه ابدي
جاويد مهر ( Jāvid-mehr ) محبت جاودانه
جاويدان ( Jāvidān ) منسوب به جاويد ، هميشگي ، پايدار
جبار ( Jab-bār ) ستمگر ، قادر ، توانا ، مسلط
جبرئيل ( Jebre'il ) نام فرشته وحي
جبران ( Job-rān ) تلافي ، قدرت ، توانايي
جِبِلّ ( Jebell ) گروه
جِبِلِّه ( Jebel-le ) نام يكي از سرداران شجاع و شريف دوره مروانيان
جبين ( Jabin ) پيشاني ، جبهه ، طرف
جحش ( Jahesh ) نام پدر زينب يكي از زنان حضرت محمد ( ص )
جدان ( Jedān ) پسر جديله از قبيله بني ربيعه
جدير ( Jadir ) لايق ، سزاوار
جراح ( Jar-rāh ) از نام هاي مردان ، اين نام در سمك عيار آمده است
جُرباء ( Jor-bā' ) آسمان ، زمين قحط زده ، دختر بانمك
جرجيس ( Jer-jis ) گِل سياه ، هر جايي كه در آ ن ديوار بنا كرده باشند
جرير ( Jarir ) افسار ، مهار ، روان ، تند زبان
جريره ( Jarire ) نام دختر پيران ويسه وزير افراسياب
جَزاء ( Jazā` ) پاداش ، سزا
جزيمه ( Jazime ) نام جد چهارم حضرت محمد ( ص )
جعده ( Ja`-de ) بره ی ماده ، گياهي خوشبو كه در كنار رودها مي رويد ، همسر حضرت امام حسن مجتبي
جعفر ( Ja`-far ) جوي پُرآب ، ماده شتر پر شير
جلا ( Jalā ) روشن كردن ، افروختن ، آوارگي
جلال ( Jalāl ) بزرگوار شدن ، بلندي رتبه ، شوكت
جلال الدين ( Jalāl-ed-din ) شكوه و عظمت دين
جَلالَت ( Jalālat ) عظمت ، شکوه
جلاير ( Jalāyer ) نام يكي از طوايف مغول ، شاعر معاصر شاه اسماعيل صفوي
جلوه ( Jel-ve ) آشكار شدن ، ظهور ، عرضه كردن ، آراستن
جليل ( Jalil ) بزرگوار ، محترم ، عظيم ، يكي از نام هاي خداي تعالي
جليله ( Jalile ) مؤنث جليل ، زن بزرگوار
جم ( Jam ) بخش اعظم ، معظم
جمال ( Jamāl ) زيبا بودن ، نيكويي ، خوش صورتي
جمال الدين ( Jamāl-ed-din ) نيكويي در دين ، موجب زيبايي دين
جمانه ( Jamāne ) يك دانه مرواريد ، نام دختر ابوطالب
جمشاسب ( Jam-shāsb ) يكي از دانشمندان زمان هخامنشيان
جمشيد ( Jam-shid ) پسر خورشيد ، درخشان
جمعه ( Jom-`e ) آدينه ، روز آخر هفته
جميل ( Jamil ) زيبا ، نيكو سيرت
جميله ( Jamile ) زن زيبا رو ، خوب و نيكو سيرت
جنان ( Janān ) باغ ها ، دل ، قلب
جنت ( Jan-nāt ) بهشت ، فردوس ، باغ و رضوان
جنيد ( Janeed ) زمين كوچك
جِهاد ( Jehād ) کوشیدن ، مبارزه در راه خدا
جهان ( Jahān ) دنيا ، گيتي ، كيهان
جهان آرا ( Jahān-ārā ) زينت دهنده جهان
جهان آفرين ( Jahān-āfarin ) گيتي آفرين ، يكي از نام هاي خداي تعالي
جهان افروز ( Jahān-āfrooz ) فروزنده گيتي ، صفت خورشيد
جهان بخت ( Jahān-bakht ) خوشبخت ، نيكبخت جهان
جهان بخش ( Jahān-bakhsh ) بخشنده جهان
جهان بين ( Jahān-bin ) بيننده جهان ، چشم باطن ، جهانگرد
جهان تاب ( Jahān-tāb ) فروغ بخش جهان
جهان خاتون ( Jahān-khātoon ) بانوي بزرگ عالم
جهان دار ( Jahān-dār ) نگهبان جهان ، پادشاه
جهان دخت ( Jahān-dokht ) دختر شهره در عالم ، دختر نمونه
جهانسوز ( Jahān-sooz ) سوزنده جهان ، غارتگر
جهانشاد ( Jahān-shād ) موجب شادي همه
جهانشاه ( Jahān-shāh ) فرمانرواي عالم ، نام پسر فتحعلي شاه
جهانفر ( Jahān-far ) فر و شكوه جهان
جهانگير ( Jahān-gir ) فتح كننده دنيا ، فاتح جهان ، نام پسر رستم
جواد ( Javād ) سخي ، بخشنده ، لقب امام نهم
جوان ( Javān ) نورس، تازه ، بُرنا ، ‌شاداب
جوانبخت ( Javān-bakht ) خوش اقبال
جوانشير ( Javān-shir ) يكي از پادشاهان ساساني ، شير جوان
جوانمرد ( Javān-mard ) كريم ، بخشنده ، صاحب همت
جوانه ( Javāne ) جوان ، تازه رسته ، ‌شاخه تازه درخت
جواهر ( Javā-her ) گوهرها ، فلزات گرانبها
جود ت ( Joodat ) نيك بودن ، تيزهوشي
جوزا ( Jow-zā ) يكي از صورت هاي فلكي
جوشن ( Jow-shan ) زره ، خفتان
جوهر ( Jow-har ) گوهر
جويا ( Joo-yā ) جوينده ، جستجوگر
جويان ( Jooyān ) جوينده ، جويا ، جستجوگر ، خواستار
جيحون ( Jey-hoon ) آمودريا ، اسم يكي از نهرهاي بهشت
جيداء ( Jay-dā' ) زني كه گردن بلند و كشيده و زيبايي دارد
جيران ( Jey-rān ) غزال ، آهو، نام مادر آغا محمد خان قاجار

اشتراک‌گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *