فرهنگ نام های اصیل ایرانی
روی حروف مورد نظر کلیک کنید:
ع
عابد ( `Ābed ) عبادت كننده ، پرستش كننده
عابده ( `Ābede ) زن عبادت كننده ، زن پرستش كننده
عابدين ( `Ābedin ) عبادت كنندگان ، لقب امام چهارم شيعيان
عاتقه ( `Āteghe ) دختر نوجوان و نوبالغ
عاتكه ( `Āteke ) زن خوشبو و معطر
عاد ( `Ād ) قومي كه هود به رسالت ايشان برخاست
عادل ( `Ādel ) دادگر ، راست ، از نام هاي خداي تعالي
عادله ( `Ādele ) زن عادل
عاديه ( `Ādiye ) تلاش كننده ، كوشا ، شخصي كه سخت مي دود
عادِیات ( Adiāt ) دوندگان
عارِض ( Arez ) چهره ، ابرو ، پیدا شونده
عارف ( `Āref ) دانا ، آگاه ، شناسنده
عارفه ( `Ārefe ) زن دانا و آگاه
عاشور ( `Āshoor ) عاشورا ، روز دهم محرم
عاصف ( `Āsef ) باد سخت ، خميده ، مايل
عاصفه ( `Āsefe ) مؤنث عاصف ، مايل ، خميده
عاصم ( `Āsem ) بازدارنده ، منع كننده ، حافظ
عاصِمَه ( `Āsema ) حفظ کننده از لغزش و خطا
عاضد ( `Āzed ) ياري دهنده ، پشتيبان
عاطف ( `Ātef ) مهربان ، نرم خو
عاطفه ( `Ātefe ) زن مهربان و خوش قلب
عاطفي ( `Ātefi ) منسوب به عاطف و عاطفه
عاطي ( `Āti ) دهنده ، بخشنده
عاقد ( `Āghed ) عقد كننده
عاقل ( `Āghel ) خردمند ، دانا ، هوشيار ، زيرك
عاقله ( `Āghele ) زن عاقل و خردمند
عاكف ( `Ākef ) مقيم شونده ، معتكف ، عابد
عالم ( `Ālam ) دنيا ، جهان
عالِم ( `Ālem ) دانا ، آگاه
عالم افروز ( `Ālamafrooz ) روشن كننده ، جهان
عالم تاج ( `Ālam-tāj ) تاج عالم ، سرور جهان
عالم گير ( `Ālam-gir ) جهان گير ، فاتح
عالمه ( `Āleme ) زن دانا و فهميده
عالي ( `Āli ) بلند ، رفيع ، بزرگ ، سرافراز
عاليه ( `Āliye ) زن بلند مرتبه و سرافراز
عامد ( `Āmed ) قصد كننده ،آهنگ كننده
عامر ( `Āmer ) آباد كننده ، زياد عمركننده ، آبادان
عامل ( `Āmel ) كاركن ، مأمور
عايشه ( `Āyeshe ) آسوده خاطر ، دختر ابوبكر و همسرپيامبر اكرم ( ص )
عاکِفَه ( `Ākefa ) منع کننده ، ماندگار ، منزوی ، عبادت کننده
عباد ( `Ebād ) بندگان زاهد
عبادالله ( `Ebādol-lāh ) بندگان خداوند
عباس ( `Ab-bās ) بسيار ترشرو ، عبوس و خشمگين
عباسقلي ( `Ab-bās-gholi ) بنده و غلام عباس
عباسه ( `Ab-bāse ) مؤنث عباس ، نام خواهر هارون الرشيد
عبد ( `Abd ) بنده ، غلام
عبدالاحد ( `Abdol-ahad ) بنده خداوند يگانه
عبدالامين ( `Abdol-amin ) بنده امين و درستكار
عبدالباسط ( `Abdol-bāset ) بنده گستراننده و گسترش دهنده
عبدالباقي ( `Abdol-bāghi ) بنده خداي جاويد
عبدالجبار ( `Abdol-jab-bār ) بنده خداي قهار
عبدالجليل ( `Abdol-jalil ) بنده خداي بزرگ
عبدالحفيظ ( `Abdol-hafiz ) بنده خداي نگهبان
عبدالحق ( `Abdol-hagh ) بنده خداوند
عبدالحليم ( `Abdol-halim ) بنده خداي بردبار
عبدالحميد ( `Abdol-hamid ) بنده خداي پسنديده
عبدالحي ( `Abdol-hai ) بنده خداي زنده
عبدالخالق ( `Abdol-khālegh ) بنده خداي صانع
عبدالرافع ( `Abdor-rāfe` ) بنده خداي بلند مرتبه
عبدالرحيم ( `Ab-dor-rahim ) بنده خداي دلسوز
عبدالرزاق ( `Abdor-raz-zāgh ) بنده خداي روزي دهنده
عبدالرشيد ( `Abdor-rashid ) بنده خداي رستگار
عبدالرفيع ( `Abdor-rafi` ) بنده خداي شريف
عبدالستار ( `Abdos-satār ) بنده خداوند عيب پوش
عبدالسلام ( `Abdos-salām ) بنده خداي مبرا از عيب
عبدالصمد ( `Abdos-samad ) بنده خداي بي نياز
عبدالطاهر ( `Abdot-tāher ) بنده خداي پاك
عبدالعباس ( `Abdol-`ab-bās ) بنده خداي گرامي
عبدالعظيم ( `Abdol-`azim ) بنده خداي بزرگ
عبدالغفار ( `Abdol-ghaf-fār ) بنده خداي بخشنده وآمرزنده
عبدالغفور ( `Abdol-ghafoor ) بنده خداي بخشنده
عبدالغني ( `Abdol-ghani ) بنده خداي بي نياز
عبدالفتاح ( `Abdol-fat-tāh ) بنده خدای گشاينده روزي
عبدالقادر ( `Abdol-ghāder ) بنده خداي مسلط
عبدالقاسم ( `Abdol-ghāsem ) بنده خداي قسمت كننده
عبدالقاهر ( `Abdol-ghāher ) بنده خداوند پيروز
عبدالكاظم ( `Abdol-kāzem ) بنده خداي فرو برنده خشم
عبدالكريم ( `Abdol-karim ) بنده خداي سخاوتمند
عبدالله ( `Ab-dol-lāh ) بنده خدا ، نام پدر حضرت محمد ( ص )
عبدالمجيد ( `Abdol-majid ) بنده خداي بزرگوار
عبدالمحسن ( `Abdol-mohsen ) بنده خداي نيكوكار
عبدالمحمد ( `Abdol-Mohammad ) بنده محمد
عبدالمطلب ( `Abdol-mot-taleb ) بنده طلب كننده و خواهنده
عبدالمومن ( `Abdol-mo'men ) بنده مؤمن و با ايمان
عبدالناصر ( `Abdon-nāser ) بنده ياري كننده
عبدالنبي ( `Abdon-nabi ) بنده پيامبر
عبدالهادي ( `Abdol-hādi ) بنده خداي مهربان
عبدالواحد ( `Abdol-vāhed ) بنده خداي يگانه
عبدالوحيد ( `Abdol-vahid ) بنده يگانه و بي همتا
عبدالوهاب ( `Abdol-vah-hāb ) بنده خداي بسيار بخشنده
عبرت ( `Ebrat ) پند گرفتن
عبهر ( `Ab-har ) گل نرگس ، انسان پُر گوشت و فربه
عبيد ( `Abid ) بنده كوچك
عتيق ( `Atigh ) بهترين از هر چيزي ، ديرينه ، قديمي
عتيقه ( `Atighe ) مؤنث عتيق ، زن برگزيده
عَتید ( `Ātid ) آماده ، مهیا ، تنومند
عَتیدَه ( ` Atida ) آماده ، حاضر ،تنومند
عثمان ( `Osmān ) بچه مار ، مار ، جوجه
عُجاب ( Ojāb ) شگفت انگیز
عجيبه ( `Ajibe ) زن عجيب و شگفت آور
عدنان ( `Ad-nān ) شماره ، شمرده شده
عديل ( `Adil ) همتا بي مانند
عديله ( `Adile ) مؤنث عديل ، زن بي نظير
عذرا ( `Az-rā ) رخسار ، چهره ، لقب حضرت مریم
عذری ( `Ozrā ) پوزش ، معذرت
عَرَفات ( Arafāt ) شناخته شده های قلبی
عرفان ( `Er-fān ) معرفت
عروس ( `Aroos ) كنايه از دختران و زنان زيباروي
عُروه ( `Orve ) دستاويز ، آنچه به آن اعتماد دارند
عزالدين ( `Ez-zod-din ) موجب عزت و كرامت و ارجمندي
عزت الله ( `Ez-zatol-lāh ) جاه و مقام خداوند
عِزرا ( `Ez-rā ) ياري و امداد
عزّ ( `Ezz ) ارجمندي
عزّت ( `Ez-zat ) عظمت و بزرگواري و ارج و سرافرازي
عزيز ( `Aziz ) ارجمند ، گرانمايه و محترم ، گران ، يكي از صفات خداي تعالي
عزيزالدين ( `Azizod-din ) گرامي در دين
عزيزالله ( `Azizol-lāh ) گرامي نزد خدا
عزيزه ( `Azize ) مؤنث عزيز ، كنايه از كسي كه بسيارمحبوب باشد
عسكر ( `As-kar ) لشگر، سپاه
عسل ( `Asal ) انگبين ، شهد ، نوش
عشرت ( `Esh-rat ) مصاحبت كردن ، سازگاري ، خوشگذراني
عشيق ( `Ashigh ) عاشق ، محبوب ، دوست
عَشیر ( Ashir ) دوست نزدیک و همدم
عَشِیّ ( `Āshi ) اول شب ، شامگاه
عشِیَّه ( `Ashiya ) اول شب ، شامگاه
عصام الدين ( `Esāmod-din ) بسته دين و آیين
عصّار ( `As-sār ) روغن گير
عصمت ( `Esmat ) پاكي ، نگهداري از نفس ، پاكدامني و دوري از گناه
عصمت الدين ( `Esmatod-din ) پاك دامن در دين
عِضدالدين ( `Ezeddin ) بازو و پشتيان دين
عِضّد ( `Ezad?? ) بازو ، ساعد
عطاء ( `Atā' ) بخشش ، انعام
عطاءالله ( `Atā'ol-lāh ) بخشش خداوند
عطار ( `At-tār ) عطر فروش ، دارو فروش
عطارد ( `Atārod ) كوچكترين ستاره منظومه شمسي
عطرگل ( `Atre-gol ) بوي گل
عطريه ( `Atriye ) منسوب به عطر
عطيّه ( `Ati-ye ) بخشش ، عطا ، انعام ، هديه
عظمت ( `Azemet ) بزرگي ، بزرگواري
عظيم ( `Azim ) بزرگ ، والامقام ، كلان ، يكي از صفات خداي تعالي
عظیمه ( `Azime ) مؤنث عظیم، زن والا مرتبه
عفت الزمان ( `Ef-fatoz-zamān ) پاكدامن در زمان
عفت السادات ( `Ef-fatos-sādāt ) پاكدامن سادات
عَفراء ( `Afra' ) زمين بي نشاني كه كسي در آن پا ننهاده ، كنايه از دختر زيبا
عِفّت ( `Ef-fat ) پرهيزکاري ، پارسایي
عَفُوّ ( Afov ) بسیاربخشنده ، عفو کننده
عفيف ( `Afif ) پارسا
عفيف الدين ( `Afifod-din ) پاكدامن دين و آيين
عفيفه ( `Afife ) زن پارسا و پاكدامن
عقيق ( `Aghigh ) سنگي زينتي با رنگي متفاوت
عقيل ( `Aghil ) خردمند ، عاقل ، نام برادر بزرگ
عقيله ( `Aghile ) زن خردمند ، سرور و مهتر قوم
علاء ( `Alā' ) بزرگوارشدن ، رفعت ، برتري
علاء الدوله ( `Ala-'od-dowle ) بزرگوار در دين
علاء الدين ( `Alā-'ed-din ) بزرگوار در دين و آيين
عَلاّم ( Allām ) بسیار دانشمند ، فرزانه
علامه ( `Al-lāme ) بسيار دانا و دانشمند
علم الهدي ( `Alamol-hodā ) درفش هدايت
علوان ( `Elvān ) بلند مرتبه ، والامقام
علوي ( `Alavi ) منسوب به علي ، كسي كه از اولاد علي بن ابيطالب است
علويه ( `Alavi-ye ) منسوب به علي ، زني كه از اولاد علي است
علي ( `Ali ) بلند ، بزرگ ، شريف ، بزرگوار و برتر ، بهتر و برتر و رفيع ، نام اولين امام شيعيان جهان
علي اصغر ( `Ali-asghar ) نام فرزند خردسال امام حسين ( ع ) كه در كربلا شهيد شد
علي اكبر ( `Ali-akbar ) نام فرزند امام حسين ( ع ) كه در كربلا شهيد شد
علي يار ( `Ali-yār ) يار و مددكار علي
عُليا ( `Ol-yā ) بلند مرتبه ، نام دختر امام موسي ( ع )
عليرضا ( `Ali-rezā ) علي خشنود و راضي
عليم ( `Alim ) دانشمند
عُليه ( `Oliye ) مؤنث علي ، بلندمرتبه ، ارجمند
عماد ( `Emād ) قصد كردن ، عمود ، تكيه گاه
عمادالدين ( `Emāded-din ) ستون ، تكيه گاه دين
عمر ( `Omar ) آباد كننده ، آباد ، عمر كننده ، نام خليفه مسلمين
عُمران ( `Om-rān ) آباداني ، معمور كردن ، نوسازي
عِمران ( `Em-rān ) نام پدر حضرت موسي ، نام سومين سوره ازقرآن
عَمرو ( `Amr ) زندگي
عمّار ( `Am-mār ) دير ماندن و ديربستن ، مرد با ايمان
عميد ( `Amid ) رئيس و سرور قوم ، مهتر ، سخت غمگين
عميدالدين ( `Amid-ed-din ) سرورالدين
عنايت ( `Enāyat ) آهنگ ، احسان كردن ، ميل و محبت
عنايت الله ( `Enāyatol-lāh ) مورد توجه خداوند
عنبر ( `Ambar ) بوي خوش ، ماده چرب و خوشبو كه از ماهي گرفته مي شود
عندليب ( `Andalib ) بلبل ، هزار دستان ، خوش صدا
عنقاء ( `Anghā ) زني كه گردن كشيده دارد ، سيمرغ
عهد ( `Ahd ) شناختن كاري
عهديه ( `Ah-diye ) مؤنث عهد ، مجازاً از زن هم پيمان و مقيد به آداب و رسوم
عَوان ( `ĀVān ) نه پیر و نه جوان
عوف ( `Oof ) يكي از اصحاب امام حسين
عون ( `Own ) مددكار ، ياري كننده
عُوّيد ( `Ovveyd ) فايده دهنده ، سود بخش
عيان ( `Ayān ) ديدن ، به چشم ديدن
عيدان ( `Idān ) چوب ها
عيسو ( `Isoo ) داراي گيسوي پُرپشت
عيسي ( `Isā ) شعاع ، پرتو آفتاب ، دهقان ، از پيامبران اولوالعزم
عين ( `Eyn ) گاو وحشي ، روان شدن آب اشك ، چشم
عين الله ( `Ey-nol-lāh ) چشم خدا
عيوق ( `Ayyoogh ) ستاره اي روشن و سرخ رنگ
عيّار ( `Ay-yār ) حيله گر ، جوانمرد ، پيك سريع